Gireh - گره
Gireh - گره maddesi sözlük listesi
گره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
düğüm
Farsça - Türkçe sözlük
boğum
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ رِهْ ] (اِ) پهلوی، گره کردی، گری (گره، عقد ازدواج) ظاهراً از پارسی باستان،
گرثه . سانسکریت، گرث (بستن). (حاشیهٔ
برهان چ معین). معروف است اعم از اینکه در
ریسمان باشد یا درخت و امثال آن و از ...
گرثه . سانسکریت، گرث (بستن). (حاشیهٔ
برهان چ معین). معروف است اعم از اینکه در
ریسمان باشد یا درخت و امثال آن و از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ رِهْ ] (اِ) تخم خاری است که بدان
پوست را دباغت کنند و آن را به عربی قرط
خوانند. || دل را گویند که عربان بال
خوانند. (برهان).
پوست را دباغت کنند و آن را به عربی قرط
خوانند. || دل را گویند که عربان بال
خوانند. (برهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ رِهْ ] (اِ) ربع چارک ذرع است و
چهار گره یک چارک و چهار چارک یک
ذرع است و هر گره دو بهر است. طول یک متر
معادل است با پانزده گره و چهار عشر:
فراوان بگشتند گرد زره ...
چهار گره یک چارک و چهار چارک یک
ذرع است و هر گره دو بهر است. طول یک متر
معادل است با پانزده گره و چهار عشر:
فراوان بگشتند گرد زره ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ رَ / رِ ] (اِ) سبو را گویند و آن ظرفی
باشد بجهت آب آوردن. (برهان)
(جهانگیری). معرب آن جرق (MMM جره)
است. (جهانگیری).
باشد بجهت آب آوردن. (برهان)
(جهانگیری). معرب آن جرق (MMM جره)
است. (جهانگیری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ رُهْ ] (اِ) مخفف گروه بمعنی جمع،
دسته :
بدند اندر آن روز مهمان سام
بدیدار سام آن گره شادکام.فردوسی.
نسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست بر کس از ایشان سپاس.
فردوسی.
گرهی را نشانده بودم پیش
برنهاده ...
دسته :
بدند اندر آن روز مهمان سام
بدیدار سام آن گره شادکام.فردوسی.
نسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست بر کس از ایشان سپاس.
فردوسی.
گرهی را نشانده بودم پیش
برنهاده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ رِ ] (اِخ) حمداللََّه مستوفی گوید:
جره، شهرک کوچکی است در تلفظ گره
خوانند، در زیر شیراز است و بند امیر که از
عمارات عالیهٔ جهان است در بالای شیراز. در
این معنی گفته اند:
از خطهٔ شیراز گشایش مطلب
کز ...
جره، شهرک کوچکی است در تلفظ گره
خوانند، در زیر شیراز است و بند امیر که از
عمارات عالیهٔ جهان است در بالای شیراز. در
این معنی گفته اند:
از خطهٔ شیراز گشایش مطلب
کز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ رْ رِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در
۴۰۰۰گزی جنوب خاور دیلم و نزدیک راه
فرعی دیلم به گچساران. هوای آن گرم و
دارای ۲۵۰ تن سکنه است. آب آنجا از چاه ...
لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در
۴۰۰۰گزی جنوب خاور دیلم و نزدیک راه
فرعی دیلم به گچساران. هوای آن گرم و
دارای ۲۵۰ تن سکنه است. آب آنجا از چاه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(گِ رَ یا رِ) [ په . ] (اِ.) 1 - پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر. 2
- برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند. 3 - مشکل ، گرفتاری . ؛ ~بر
ابرو زدن کنایه از: رو ترش کردن ، عبوس شدن .
- برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند. 3 - مشکل ، گرفتاری . ؛ ~بر
ابرو زدن کنایه از: رو ترش کردن ، عبوس شدن .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
krawat; łączyć; obwiązywać; paczka; pakunek; parcela; parcelować; partia; powikłanie; przesyłka; rozdzielać; rozdzielić; sęk; supeł; supłać; trudność; węzeł; wiązać; wiązadło; wiązanie; więź