Mişâta - مشاطه
Mişâta - مشاطه maddesi sözlük listesi
مشاطه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ طَ ] (ع اِمص) صنعت شانه کردن.
(منتهی الارب) (آنندراج). شغل و صنعت
شانه کردن. (ناظم الاطباء). حرفهٔ ماشطه (زن
شانهکننده و آرايشگر). (از اقرب الموارد) (از
محيط المحيط).
(منتهی الارب) (آنندراج). شغل و صنعت
شانه کردن. (ناظم الاطباء). حرفهٔ ماشطه (زن
شانهکننده و آرايشگر). (از اقرب الموارد) (از
محيط المحيط).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ طَ ] (ع اِ) آنچه بيفتد از موی در
وقت شانه کردن. (مهذب الاسماء) (از محيط
المحيط) (از اقرب الموارد). موی که بر شانه
برافتد. (منتهی الارب). مويی که در شانه
کردن برافتد و ساقط شود. (ناظم الاطباء).
آنچه بيفتد از موی، ...
وقت شانه کردن. (مهذب الاسماء) (از محيط
المحيط) (از اقرب الموارد). موی که بر شانه
برافتد. (منتهی الارب). مويی که در شانه
کردن برافتد و ساقط شود. (ناظم الاطباء).
آنچه بيفتد از موی، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ شاطْ طَ ] (ع مص) (از «ش ط
ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن. يقال:
شاطّه اذا غالبه فی الشطط. (منتهی الارب).
غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محيط
المحيط) (از اقرب الموارد). شاطه مشاطه؛
غالب آمد او را ...
ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن. يقال:
شاطّه اذا غالبه فی الشطط. (منتهی الارب).
غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محيط
المحيط) (از اقرب الموارد). شاطه مشاطه؛
غالب آمد او را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَشْ شا طَ ] (ع ص) دختری که
خوب شانه کند. ج، مشّاطات. (از اقرب
الموارد). ماشِطه. زنی که نيک شانه زند و آن
را حرفهٔ خود سازد. (از المنجد). و رجوع به
ماشطه و مدخل بعد شود.
خوب شانه کند. ج، مشّاطات. (از اقرب
الموارد). ماشِطه. زنی که نيک شانه زند و آن
را حرفهٔ خود سازد. (از المنجد). و رجوع به
ماشطه و مدخل بعد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَشْ شا طَ ] (ع ص) بزککننده و
آرايشکنندهٔ عروس. (ناظم الاطباء). زن
شانهکش. و در عرف زنی که عروس را بيارايد
و در هندوستان دلالهٔ نکاح را گويند و
فارسيان به تخفيف نيز استعمال کنند. (از
غياث) (آنندراج). ماشطه. عروسآرای.
(يادداشت به خط ...
آرايشکنندهٔ عروس. (ناظم الاطباء). زن
شانهکش. و در عرف زنی که عروس را بيارايد
و در هندوستان دلالهٔ نکاح را گويند و
فارسيان به تخفيف نيز استعمال کنند. (از
غياث) (آنندراج). ماشطه. عروسآرای.
(يادداشت به خط ...