Mûsıl - موصل
Mûsıl - موصل maddesi sözlük listesi
موصل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ وَصْ صَ ] (ع ص) نعت مفعولی
از توصیل. پیوسته و متصل. (ناظم الاطباء).
وصل کرده شده و پیوندکرده شده. (غیاث)
(آنندراج). || پیوندشده. پیوندی. درخت
پیوندی. (از یادداشت مؤلف):
نخل موصل شده ترنج و ...
از توصیل. پیوسته و متصل. (ناظم الاطباء).
وصل کرده شده و پیوندکرده شده. (غیاث)
(آنندراج). || پیوندشده. پیوندی. درخت
پیوندی. (از یادداشت مؤلف):
نخل موصل شده ترنج و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ صِ ] (ع اِ) جای رسیدن و مکان
وصول. || جای پیوند چیزی به چیزی.
(ناظم الاطباء). جای وصل. (غیاث)
(آنندراج). || پیوند رسن. (منتهی الارب)
(آنندراج). جای بستن ریسمان و پیوندگاه
ریسمان. ...
وصول. || جای پیوند چیزی به چیزی.
(ناظم الاطباء). جای وصل. (غیاث)
(آنندراج). || پیوند رسن. (منتهی الارب)
(آنندراج). جای بستن ریسمان و پیوندگاه
ریسمان. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ صِ ] (ع ص) رساننده. (ناظم
الاطباء) (یادداشت مؤلف) (غیاث) (آنندراج).
پیام آورنده. پیغام رساننده :
موصل رسید و آورد اخبار فتح موصل
باد این خبر مبارک بر پادشاه عادل.
سلمان ساوجی (از آنندراج).
|| پیونددهنده. ...
الاطباء) (یادداشت مؤلف) (غیاث) (آنندراج).
پیام آورنده. پیغام رساننده :
موصل رسید و آورد اخبار فتح موصل
باد این خبر مبارک بر پادشاه عادل.
سلمان ساوجی (از آنندراج).
|| پیونددهنده. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ / مو صِ ] (اِخ) شهری است میان
عراق و جزیره. (از المنجد). شهری است [ از
جزیره ] بزرگ با هوای درست و نعمت اندک.
(حدود العالم). یاقوت آن را چنین وصف
میکند: شهر مشهور بزرگ و یکی ...
عراق و جزیره. (از المنجد). شهری است [ از
جزیره ] بزرگ با هوای درست و نعمت اندک.
(حدود العالم). یاقوت آن را چنین وصف
میکند: شهر مشهور بزرگ و یکی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ صِ ] (اِخ) زمینی است میان
عراق و جزیره و آن زمین و جزیره را
موصلان خوانند. (منتهی الارب) (آنندراج).
موصل و جزیره. (از المنجد).
عراق و جزیره و آن زمین و جزیره را
موصلان خوانند. (منتهی الارب) (آنندراج).
موصل و جزیره. (از المنجد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ وَ صَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - پیوند کرده شده ، وصل شده . 2 - آن است که همة
حروف یک مصراع یا یک بیت را بتوان به هم متصل کرد و سر هم نوشت ، متصل الحروف . مق
. مقطع .
حروف یک مصراع یا یک بیت را بتوان به هم متصل کرد و سر هم نوشت ، متصل الحروف . مق
. مقطع .
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُوَصّل، مُوْصِل (لِلْكَهْرَباءِ أو الحَرَارَةِ أو الصّوْت)
conductor; conductive, conducting
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُوَصّل، مُوْصِل (لِلْكَهْرَباءِ أو الحَرَارَةِ أو الصّوْت)
conductor; conductive, conducting
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُوَصّل، مُوْصِل: رابِط
connecting, connective, linking, conjunctive, joining, uniting, coupling
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُوَصّل، مُوْصِل: رابِط
connecting, connective, linking, conjunctive, joining, uniting, coupling
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
مُوَصِّلٌ
мн. اتٌ
1.
1) провожающий
2) проводящий; связывающий
3) эл. проводящий; 2. мн. эл. проводник; نصفىّ موصّل или موصّل شبه (мн. اشباه موصّلات) полупроводник; جيِّد موصّل хороший проводник; ردىء موصّل плохой проводник; ارضىّ موصّل заземление