bilv - بلو
bilv - بلو maddesi sözlük listesi
بلو Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
بَلْو [مفرد]:
1- مصدر بلا| هو بَلْو أسفار: أبلاه السّفر والتجارب.
2- قديم بالٍ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ لْ وْ ] (ع مص) آزمودن. (منتهی الارب).
اختبار خیر یا شر. (تاج المصادر بیهقی).
آزمودن به خیر و شر. (دهار). آزمودن و
اختبار کردن. (از اقرب الموارد). بَلاء. و
رجوع به بلاء شود. || دریافت حقیقت ...
اختبار خیر یا شر. (تاج المصادر بیهقی).
آزمودن به خیر و شر. (دهار). آزمودن و
اختبار کردن. (از اقرب الموارد). بَلاء. و
رجوع به بلاء شود. || دریافت حقیقت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِ) نامیست که در گرگان به داردوست
دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در رامیان،
پاپیتال را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
پیچک. گیاه پیچنده. رجوع به پاپیتال و
پیچک و داردوست شود. || افزاری مانند
قندشکن برای شیار زمین ...
دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در رامیان،
پاپیتال را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
پیچک. گیاه پیچنده. رجوع به پاپیتال و
پیچک و داردوست شود. || افزاری مانند
قندشکن برای شیار زمین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ لْ وْ ] (ع ص) فلان بلو اسفار؛
سفرآزموده و کهن و لاغرگشته در آن. (منتهی
الارب). قدیمی و کهنه، گویند هو بلو اسفار؛
یعنی سفرها و تجارب او را کهن کرده است.
(اقرب الموارد). بِلی. و رجوع به ...
سفرآزموده و کهن و لاغرگشته در آن. (منتهی
الارب). قدیمی و کهنه، گویند هو بلو اسفار؛
یعنی سفرها و تجارب او را کهن کرده است.
(اقرب الموارد). بِلی. و رجوع به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِخ) دهی از دهستان گورک
سردشت، بخش سردشت شهرستان مهاباد.
سکنهٔ آن ۲۲۱ تن. آب آن از رودخانهٔ
سردشت و محصول آن غلات و توتون و
حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
۴).
سردشت، بخش سردشت شهرستان مهاباد.
سکنهٔ آن ۲۲۱ تن. آب آن از رودخانهٔ
سردشت و محصول آن غلات و توتون و
حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
۴).