tetri - تتری
tetri - تتری maddesi sözlük listesi
تتری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ را ] (ع ص، ق) پیاپی. (ترجمان
علامهٔ جرجانی). متواتر و متفرق و پریشان.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و مذکور است
در «وت ر». (منتهی الارب). اصل آن «وتری»
و معنی آن آمدن یکی پس دیگری است.
(المنجد). یک یک پس ...
علامهٔ جرجانی). متواتر و متفرق و پریشان.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و مذکور است
در «وت ر». (منتهی الارب). اصل آن «وتری»
و معنی آن آمدن یکی پس دیگری است.
(المنجد). یک یک پس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ / تُ ] سماق بود. (لغت فرس
اسدی چ اقبال ص ۵۲۱). سماق باشد که از آن
آش پزند. (صحاح الفرس). سماق. (حاشیهٔ
فرهنگ اسدی نخجوانی) (دهار) (زمخشری) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) (الفاظالادویه ص ۷۲). سماق باشد. (فرهنگ
جهانگیری). ...
اسدی چ اقبال ص ۵۲۱). سماق باشد که از آن
آش پزند. (صحاح الفرس). سماق. (حاشیهٔ
فرهنگ اسدی نخجوانی) (دهار) (زمخشری) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) (الفاظالادویه ص ۷۲). سماق باشد. (فرهنگ
جهانگیری). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ تَ ] (ص نسبی، اِ)
منسوب به
تتر را گویند. (فرهنگ جهانگیری). منسوب به
تتر باشد که ولایت تتار است. (برهان).
منسوب به تتر که مخفف تاتار است و آن
ملکی است از ترکستان که ساکنان آنجا در
سابق کافر ...
منسوب به
تتر را گویند. (فرهنگ جهانگیری). منسوب به
تتر باشد که ولایت تتار است. (برهان).
منسوب به تتر که مخفف تاتار است و آن
ملکی است از ترکستان که ساکنان آنجا در
سابق کافر ...