çor - چور
çor - چور maddesi sözlük listesi
چور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) تورنگ را گویند و آن را تذرو نیز
نامند. (جهانگیری). پرنده ای است که تذرو
می گویند و آن خروس صحرائی است. (از
برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).
پرنده ای است بقدر ماکیان اما خیلی
خوشرنگ که در تکلم قرقاول و ...
نامند. (جهانگیری). پرنده ای است که تذرو
می گویند و آن خروس صحرائی است. (از
برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).
پرنده ای است بقدر ماکیان اما خیلی
خوشرنگ که در تکلم قرقاول و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ چَ وَ ] (اِ) نوعی علف هرزه پیچان که
زمین را فرا گیرد و از رشد دیگر گیاهان و
نباتات مانع آید. فریز (در تداول مردم
خراسان).
- چور واچیدن؛ در تداول مردم گیلان،
بی خو کردن ...
زمین را فرا گیرد و از رشد دیگر گیاهان و
نباتات مانع آید. فریز (در تداول مردم
خراسان).
- چور واچیدن؛ در تداول مردم گیلان،
بی خو کردن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) (ترکی چول). چُل. بیابان. رجوع به
چول شود.
- بیابان چور؛ بیابان بی آب و علف را
گویند.
چول شود.
- بیابان چور؛ بیابان بی آب و علف را
گویند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ چَ ] (اِ) در کلمهٔ اتباعی درد و چور،
ظاهراً ترکی باشد. بمعنی درد یا بیماری بد.
(یادداشت مؤلف). رجوع به درد و چور و
کوفت و چور شود.
ظاهراً ترکی باشد. بمعنی درد یا بیماری بد.
(یادداشت مؤلف). رجوع به درد و چور و
کوفت و چور شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) دهی است از دهستان بالک
بخش مریوان شهرستان سنندج. دارای ۳۵۰
تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و
قنات. محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و
توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
بخش مریوان شهرستان سنندج. دارای ۳۵۰
تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و
قنات. محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و
توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
çor - چور diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler