daray - داری
daray - داری maddesi sözlük listesi
داری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) سرکار. ناظر انبار و ذخیرهٔ
عمومی. || دربار و قصر و بارگاه.
|| ناقوس کلیسا. زنگی در
کلیسای عیسویان که در هنگام دعوت مردم
به عبادات آن را بنوازند. (ناظم الاطباء).
|| در ...
عمومی. || دربار و قصر و بارگاه.
|| ناقوس کلیسا. زنگی در
کلیسای عیسویان که در هنگام دعوت مردم
به عبادات آن را بنوازند. (ناظم الاطباء).
|| در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ری ی ] (ع اِ) خداوند نعمت.
|| کشتیبان. (منتهی الارب).
|| مرد ملازم خانه.
|| مشکی که از دارین بحرین
می آورند. || (ص) ...
|| کشتیبان. (منتهی الارب).
|| مرد ملازم خانه.
|| مشکی که از دارین بحرین
می آورند. || (ص) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) یکی از طوایف ترکمن ایران.
(جغرافیای سیاسی ایران کیهان ص ۱۹۳). در
تاریخ گزیده نام این طایفه جزو طوایف لر
آمده است. رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا
ص ۵۴۷ شود.
(جغرافیای سیاسی ایران کیهان ص ۱۹۳). در
تاریخ گزیده نام این طایفه جزو طوایف لر
آمده است. رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا
ص ۵۴۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ را ] (اِخ) شهری است میان
نصیبین و ماردین. (منتهی الارب). رجوع به
دارا شود.
نصیبین و ماردین. (منتهی الارب). رجوع به
دارا شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ را ] (اِخ) قلعه ای است به
طبرستان. (منتهی الارب). رجوع به دارا شود.
طبرستان. (منتهی الارب). رجوع به دارا شود.