ruka - رقی
ruka - رقی maddesi sözlük listesi
رقی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَقْ یْ ] (ع مص) دردمیدن بر کسی
افسون خود را. (منتهی الارب) (از آنندراج)
(از اقرب الموارد). رُقیّ. رُقیَة. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). رجوع به رقیه و رقی شود.
|| برآمدن برچیزی. (منتهی الارب). رقی
فیه ...
افسون خود را. (منتهی الارب) (از آنندراج)
(از اقرب الموارد). رُقیّ. رُقیَة. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). رجوع به رقیه و رقی شود.
|| برآمدن برچیزی. (منتهی الارب). رقی
فیه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ قی ی ] (ع مص) رَقْی. مصدر به
معنی رَقْی و رقیة. (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد) (منتهی الارب). رجوع به رَقْیْ شود.
معنی رَقْی و رقیة. (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد) (منتهی الارب). رجوع به رَقْیْ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ قَنْ ] (ع اِ) یا رُقی ََ. جِ رُقیَة. (ناظم
الاطباء) (دهار) (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). جِ رقیة به معنی افسون و تعویذ.
(آنندراج). افسون. (یادداشت مؤلف). جِ رقیه
به معنی افسونها. (از دهار). رجوع به رقیة
شود.
الاطباء) (دهار) (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). جِ رقیة به معنی افسون و تعویذ.
(آنندراج). افسون. (یادداشت مؤلف). جِ رقیه
به معنی افسونها. (از دهار). رجوع به رقیة
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُقْ قا ] (ع اِ) پیه تنک که آن را توان
آشامید و فی المثل: وجد تنی الشحمة الرقی
علیها المأتی؛ شخصی گوید که وی را
صاحبش ضعیف و ناتوان انگارد. (از
آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
آشامید و فی المثل: وجد تنی الشحمة الرقی
علیها المأتی؛ شخصی گوید که وی را
صاحبش ضعیف و ناتوان انگارد. (از
آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُ قی ی ] (ع مص) صعود. قوله تعالی:
و لن نؤمن لرقیک؛ ای صعودک. (ناظم
الاطباء). صعود. رقی فیه و رقی الیه رُقیاً.
صعد. (اقرب الموارد). رجوع به رقی شود.
و لن نؤمن لرقیک؛ ای صعودک. (ناظم
الاطباء). صعود. رقی فیه و رقی الیه رُقیاً.
صعد. (اقرب الموارد). رجوع به رقی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِقْ قی ی ] (ع ص) به لغت اهل عراق
لاغر و نزار از مرد و یا شتر. (ناظم الاطباء).
لاغر و نزار از مرد و یا شتر. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِقْ قی ی ] (ص نسبی) منسوب است
به رقة که شهری است در ساحل فرات.
|| منسوب است به رقه که قلعه و لنگرگاهی
است در مشرق اندلس. (از انساب سمعانی).
به رقة که شهری است در ساحل فرات.
|| منسوب است به رقه که قلعه و لنگرگاهی
است در مشرق اندلس. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِقْ قی ] (اِخ) ابوسعید فقیه است. او
راست: کتاب الاصول و کتاب شرح الموضح.
(از فهرست ابن الندیم).
راست: کتاب الاصول و کتاب شرح الموضح.
(از فهرست ابن الندیم).