şellak - شلاق
şellak - شلاق maddesi sözlük listesi
شلاق Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (ع ص) گستاخ. جسور.
بی ادب. (ناظم الاطباء). || (اِ) چماق.
(آنندراج). || عصا. || تازیانه. شلاق.
(ناظم الاطباء). رجوع به شَلّاق شود.
بی ادب. (ناظم الاطباء). || (اِ) چماق.
(آنندراج). || عصا. || تازیانه. شلاق.
(ناظم الاطباء). رجوع به شَلّاق شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ لْ لا ] (ع اِ) زنبیل گدایان و
مسکینان و سائلان. (منتهی الارب) (آنندراج)
(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- شلاق درآوردن؛ گدایی کردن و سؤال
نمودن. (ناظم الاطباء).
مسکینان و سائلان. (منتهی الارب) (آنندراج)
(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- شلاق درآوردن؛ گدایی کردن و سؤال
نمودن. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ لْ لا ] (از ع، اِ) تازیانه ای که از
چرم سازند. (ناظم الاطباء). تازیانه. قمچی.
سوط. مقرعه. از مادهٔ شلق عربی بمعنی
تازیانه زدن آمده است، لیکن در عربی بدین
صورت بمعنی زنبیل گدایان است؛ از این رو
گمان می ...
چرم سازند. (ناظم الاطباء). تازیانه. قمچی.
سوط. مقرعه. از مادهٔ شلق عربی بمعنی
تازیانه زدن آمده است، لیکن در عربی بدین
صورت بمعنی زنبیل گدایان است؛ از این رو
گمان می ...