mazin - مازن
mazin - مازن maddesi sözlük listesi
مازن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (اِ) استخوان میان پشت را گویند
و آن را به تازی صلب خوانند. (برهان). صلب
و استخوان میان کمر. (ناظم الاطباء).
استخوان تیرهٔ پشت. ستون فقرات. مازو.
مازه. (فرهنگ فارسی معین). مازه. استخوان
میان پشت که به عربی صلب ...
و آن را به تازی صلب خوانند. (برهان). صلب
و استخوان میان کمر. (ناظم الاطباء).
استخوان تیرهٔ پشت. ستون فقرات. مازو.
مازه. (فرهنگ فارسی معین). مازه. استخوان
میان پشت که به عربی صلب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (ع اِ) بیضهٔ مور. (منتهی الارب).
تخم مورچه. (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). تخم مور. خایهٔ مور. (یادداشت به
خط مرحوم دهخدا).
تخم مورچه. (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). تخم مور. خایهٔ مور. (یادداشت به
خط مرحوم دهخدا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) پدر قبیله ای است از تمیم.
(منتهی الارب). نام پدر قبیله ای از تازیان.
(ناظم الاطباء). پدر قبیله ای. (از اقرب
الموارد). ابن مالک بن عمرو، از تمیم و از
عدنان و جد جاهلی است و قطری بن ...
(منتهی الارب). نام پدر قبیله ای از تازیان.
(ناظم الاطباء). پدر قبیله ای. (از اقرب
الموارد). ابن مالک بن عمرو، از تمیم و از
عدنان و جد جاهلی است و قطری بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) مازن بن الازدبن الغوث بن
نبت از کهلان و جد جاهلی است و اکثر قبایل
ازد از او جدا شده است. (از اعلام زرکلی، ج ۳
ص ۸۲۴).
نبت از کهلان و جد جاهلی است و اکثر قبایل
ازد از او جدا شده است. (از اعلام زرکلی، ج ۳
ص ۸۲۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) ابن ثعلبةبن سعدالذبیانی از
غطفان و جد جاهلی است. (از اعلام زرکلی
ج ۳ ص ۸۲۴).
غطفان و جد جاهلی است. (از اعلام زرکلی
ج ۳ ص ۸۲۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) ابن ربیعةبن زبیدبن منبه از
سعدالعشیره و از کهلان وجد جاهلی است. (از
اعلام زرکلی ج ۳ ص ۸۲۴).
سعدالعشیره و از کهلان وجد جاهلی است. (از
اعلام زرکلی ج ۳ ص ۸۲۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) ابن فزارةبن ذبیان از غطفان
و جد جاهلی است. (از اعلام زرکلی ج ۳
ص ۸۲۴).
و جد جاهلی است. (از اعلام زرکلی ج ۳
ص ۸۲۴).