muhtakın - محتقن
muhtakın - محتقن maddesi sözlük listesi
محتقن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ تَ قِ ] (ع ص) نعت فاعلی از
احتقان. بازدارنده و نگاهدارنده. (از منتهی
الارب). - کسی که گرفتار حبس البول شده
باشد. (ناظم الاطباء). بیمار حقنه گیرنده از بند
شدن بول. (از منتهی ...
احتقان. بازدارنده و نگاهدارنده. (از منتهی
الارب). - کسی که گرفتار حبس البول شده
باشد. (ناظم الاطباء). بیمار حقنه گیرنده از بند
شدن بول. (از منتهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ تَ ق ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بیماری که به حبس بول دچار شود. 2 - بیماری که برای
بهبود از بند شدن بول حقنه گیرد. 3 - نسجی که در آن خون زیاد جمع شده باشد، نسجی که
خون بیشتری در آن مانده باشد و در نتیجه دچار ازدیاد حجم شده باشد. 4 - جمع شونده ،
گرد آینده (شیر، خون ).
بهبود از بند شدن بول حقنه گیرد. 3 - نسجی که در آن خون زیاد جمع شده باشد، نسجی که
خون بیشتری در آن مانده باشد و در نتیجه دچار ازدیاد حجم شده باشد. 4 - جمع شونده ،
گرد آینده (شیر، خون ).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ تَ ق ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بیماری که به حبس بول دچار شود. 2 - بیماری که برای
بهبود از بند شدن بول حقنه گیرد. 3 - نسجی که در آن خون زیاد جمع شده باشد، نسجی که
خون بیشتری در آن مانده باشد و در نتیجه دچار ازدیاد حجم شده باشد. 4 - جمع شونده ،
گرد آینده (شیر، خون ).
بهبود از بند شدن بول حقنه گیرد. 3 - نسجی که در آن خون زیاد جمع شده باشد، نسجی که
خون بیشتری در آن مانده باشد و در نتیجه دچار ازدیاد حجم شده باشد. 4 - جمع شونده ،
گرد آینده (شیر، خون ).
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُحْتَقِن: مُتّسِمٌ بِالاحْتِقَان
congested; engorged; injected; turgid
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
مُحْتَقِنٌ
имеющий прилив крови; الوجه محتقن с налившимся кровью лицом, гневный