muncih - منجح
muncih - منجح maddesi sözlük listesi
منجح Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ جِ ] (ع ص) فیروزمند. ج،
مناجیح، مناجح. (منتهی الارب) (آنندراج)
(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| نجات بخش. نتیجه بخش. رهایی دهنده.
رهاننده : آنگه ندامت و تأسف مربح و
منجح نباشد. (سندبادنامه ص ۷۹). ...
مناجیح، مناجح. (منتهی الارب) (آنندراج)
(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| نجات بخش. نتیجه بخش. رهایی دهنده.
رهاننده : آنگه ندامت و تأسف مربح و
منجح نباشد. (سندبادنامه ص ۷۹). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِ) هو البرود الکافوری.
(بحرالجواهر). یراد به فی الکحل الروشنایا و
الادویة معجون النجاح. (تذکرهٔ داود ضریر
انطاکی ص ۳۳۳). برود کافوری. (یادداشت به
خط مرحوم دهخدا). رجوع به برود شود.
(بحرالجواهر). یراد به فی الکحل الروشنایا و
الادویة معجون النجاح. (تذکرهٔ داود ضریر
انطاکی ص ۳۳۳). برود کافوری. (یادداشت به
خط مرحوم دهخدا). رجوع به برود شود.