nuzaz - نضاض
nuzaz - نضاض maddesi sözlük listesi
نضاض Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (ع اِ) نضاض الماء؛ باقیمانده و
آخر آب. ج، نِضاض، نضائض. (از متن اللغة).
آخر آب. ج، نِضاض، نضائض. (از متن اللغة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ضْ ضا ] (ع ص) حیة نضاض؛
مار بی آرام. (فرهنگ خطی). مار مضطرب و
بسیارجنبان که در یک جای قرار نگیرد و
هرکه را بگزد در حال هلاک شود. (ناظم
الاطباء). صیغهٔ مبالغه است و مؤنث آن
نَضّاضة ...
مار بی آرام. (فرهنگ خطی). مار مضطرب و
بسیارجنبان که در یک جای قرار نگیرد و
هرکه را بگزد در حال هلاک شود. (ناظم
الاطباء). صیغهٔ مبالغه است و مؤنث آن
نَضّاضة ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نُ ] (ع اِ) برگزیدهٔ قوم. (منتهی
الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خالص از
فرزندان مرد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
مضاض. (متن اللغة). || جِ نضاضة به معنی
آخرین فرزندان مرد است. (از متن اللغة).
رجوع ...
الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خالص از
فرزندان مرد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
مضاض. (متن اللغة). || جِ نضاضة به معنی
آخرین فرزندان مرد است. (از متن اللغة).
رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ ] (ع اِ) جِ نضیض به معنی آب
اندک است. (آنندراج) (از اقرب الموارد).
رجوع به نضیض شود. || جِ نَضاض است
به معنی باقیماندهٔ آب. (از متن اللغة).
|| عطیه. (منتهی ...
اندک است. (آنندراج) (از اقرب الموارد).
رجوع به نضیض شود. || جِ نَضاض است
به معنی باقیماندهٔ آب. (از متن اللغة).
|| عطیه. (منتهی ...