hu - ه
hu - ه maddesi sözlük listesi
ه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
خراسان
بازگردید. وفات میرزا بابر در چاشتگاه روز
سه شنبهٔ بیست و پنجم ربیع الآخر سنهٔ ستین و
ثمانمائه در مشهد مقدسهٔ رضویه علی راقدها
تحف الصلوة والتحیة روی نمود و از بدایت
جهانبانی او تا آخر ایام زندگانی دو سال بود.
در امر ...
بازگردید. وفات میرزا بابر در چاشتگاه روز
سه شنبهٔ بیست و پنجم ربیع الآخر سنهٔ ستین و
ثمانمائه در مشهد مقدسهٔ رضویه علی راقدها
تحف الصلوة والتحیة روی نمود و از بدایت
جهانبانی او تا آخر ایام زندگانی دو سال بود.
در امر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هِ/ ها ] (ع حرف، ضمیر) در عربی بر
حسب لهجه های مختلف گاهی این حرف به
حروف دیگری تبدیل شود یا بدل از آنها آید.
اَ: هَثَر، اَثَر. هراق، اراق. هراقه، اَراقَه... هناره،
اناره. هیم اللََّه، ایم اللََّه. ث: لُهاة، لثاة. ...
حسب لهجه های مختلف گاهی این حرف به
حروف دیگری تبدیل شود یا بدل از آنها آید.
اَ: هَثَر، اَثَر. هراق، اراق. هراقه، اَراقَه... هناره،
اناره. هیم اللََّه، ایم اللََّه. ث: لُهاة، لثاة. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(هَ یا هِ) (های غیر ملفوظ ) (پس .) به صورت پسوند به معانی ذیل آید: 1 - نسبت و
اتصاف : الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده = نبردی . ب - به اسم عام
پیوندد و مفهوم اخص یابد: زرده . ج - به کلمة مرکب از عدد و اسم عام پیوندد و معنی
مقدار دهد. (این نوع را هم «ها»ی مقداریه نامند). 2 - به اسم ذات یا صفت مطلق ملحق
گردد و تغییری ظاهراً در معنی کلمه و هویت دستوری ندهد: آشکار = آشکاره . 3 - به
صفت مختوم به ین پیوندد: زرین ه . 4 - به کلمة (صفت و اسم ) مختوم به ان جمع
پیوندد، به دو صورت : الف - غالباً قید سازد: مرد ان ه . ب - گاه صفت سازد:
استادانه . 5 - (مانندگی ) شباهت : پایه . 6 - دارایی و خداوندی : الف - به عدد
پیوندد و اسم سازد: پنجه . ب - به عدد و معدود پیوندد و صفت سازد به معنی دارای آن
عدد و معدود: دو دره . ج - گاه به اسم صوت پیوندد و اسم سازد: ترقه . 7 - اسم آلت -
به فعل امر (دوم شخص مفرد) پیوندد و اسم آلت سازد: آتشزنه . 8 - اسم مفعول - به آخر
مصدر مرخم = سوم شخص مفرد ماضی مطلق پیوندد و اسم مفعول سازد: آمده . 9 - اسم فاعل
- به آخر سوم شخص جمع مضارع پیوندد و اسم فاعل سازد: آینده . 10 - اسم مصدر - به
ریشة فعل + دوم شخص امر حاضر پیوندد و اسم مصدر سازد: پذیره . 11 - اسم مکان - به
آخر اسم یا صفت پیوندد و نام مکانی خاص گردد: انجیره . 12 - معرفه - در تداول به
آخر اسم یا صفت به جای موصوف پیوندد و افادة معرفه کند: آقاهه . 13 - تحقیر - گاه
در تداول به آخر اسم پیوندد و افادة تحقیر کند: پسره .
اتصاف : الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده = نبردی . ب - به اسم عام
پیوندد و مفهوم اخص یابد: زرده . ج - به کلمة مرکب از عدد و اسم عام پیوندد و معنی
مقدار دهد. (این نوع را هم «ها»ی مقداریه نامند). 2 - به اسم ذات یا صفت مطلق ملحق
گردد و تغییری ظاهراً در معنی کلمه و هویت دستوری ندهد: آشکار = آشکاره . 3 - به
صفت مختوم به ین پیوندد: زرین ه . 4 - به کلمة (صفت و اسم ) مختوم به ان جمع
پیوندد، به دو صورت : الف - غالباً قید سازد: مرد ان ه . ب - گاه صفت سازد:
استادانه . 5 - (مانندگی ) شباهت : پایه . 6 - دارایی و خداوندی : الف - به عدد
پیوندد و اسم سازد: پنجه . ب - به عدد و معدود پیوندد و صفت سازد به معنی دارای آن
عدد و معدود: دو دره . ج - گاه به اسم صوت پیوندد و اسم سازد: ترقه . 7 - اسم آلت -
به فعل امر (دوم شخص مفرد) پیوندد و اسم آلت سازد: آتشزنه . 8 - اسم مفعول - به آخر
مصدر مرخم = سوم شخص مفرد ماضی مطلق پیوندد و اسم مفعول سازد: آمده . 9 - اسم فاعل
- به آخر سوم شخص جمع مضارع پیوندد و اسم فاعل سازد: آینده . 10 - اسم مصدر - به
ریشة فعل + دوم شخص امر حاضر پیوندد و اسم مصدر سازد: پذیره . 11 - اسم مکان - به
آخر اسم یا صفت پیوندد و نام مکانی خاص گردد: انجیره . 12 - معرفه - در تداول به
آخر اسم یا صفت به جای موصوف پیوندد و افادة معرفه کند: آقاهه . 13 - تحقیر - گاه
در تداول به آخر اسم پیوندد و افادة تحقیر کند: پسره .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حر.) سی و یکمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد 5 در حساب ابجد.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
(هاء)
ха (26-ая буква арабского алфавита цифровое значение 5)
сокр. от سنة) هجريّة) год хиджры
* * *
I
ه
(هاء)
ха (26-ая буква арабского алфавита цифровое значение 5)
II
ه
сокр. от سنة) هجريّة) год хиджры
III
هُ
. . . ه :
его; كتابه его книга; اخذناه мы взяли его