Huvîş - خویش
Huvîş - خویش maddesi sözlük listesi
خویش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی / خی ] (اِ) قلبه و آن چوبی
است که گاوآهن را بدان محکم سازند و زمین
را شیار کنند و بعضی گاوآهن را گفته. (از
برهان قاطع). خیش. (از برهان قاطع). رجوع
به خیش شود.
است که گاوآهن را بدان محکم سازند و زمین
را شیار کنند و بعضی گاوآهن را گفته. (از
برهان قاطع). خیش. (از برهان قاطع). رجوع
به خیش شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خوی ] (ضمیر) خود. خوداو.
شخص. خویشتن. (ناظم الاطباء) (از برهان
قاطع). در غیاث اللغات بنقل از بهار عجم
آمده است که خویش مرادف خود مگر قدری
تفاوت است چرا که لفظ خود فاعل و فعل
تنبیه او واقع میشود ...
شخص. خویشتن. (ناظم الاطباء) (از برهان
قاطع). در غیاث اللغات بنقل از بهار عجم
آمده است که خویش مرادف خود مگر قدری
تفاوت است چرا که لفظ خود فاعل و فعل
تنبیه او واقع میشود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(خیش ) [ په . ] 1 - (اِ.) از افراد خانواده و خاندان . ج . خویشان . 2 - ضمیر
مشترک برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص مفرد و جمع .
مشترک برای اول شخص و دوم شخص و سوم شخص مفرد و جمع .