düruşt - درشت
düruşt - درشت maddesi sözlük listesi
درشت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
iri
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ رَ ] (اِخ) ترشت. طرشت. دهی در
طرف مغرب شهر تهران. (ناظم الاطباء). نام
قریه ای در دو فرسنگی طهران از سوی مغرب
و در نسبت بدان درویستی گویند. قریه ای
است به شمال غربی طهران در دو ...
طرف مغرب شهر تهران. (ناظم الاطباء). نام
قریه ای در دو فرسنگی طهران از سوی مغرب
و در نسبت بدان درویستی گویند. قریه ای
است به شمال غربی طهران در دو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُ رُ ] (ص) زبر. زمخت. خشن.
مقابل نرم و لین. اخرش. (تاج المصادر
بیهقی). اخشب. اِرْزَبّ. (منتهی الارب ). اقض.
(تاج المصادر بیهقی). اقود. اکتل.
(منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس.
جاسی ء. جحنش. جرعب. جشیب. جلحمد.
جِلَّوذ. خَشِب. (منتهی الارب ). خشن. ...
مقابل نرم و لین. اخرش. (تاج المصادر
بیهقی). اخشب. اِرْزَبّ. (منتهی الارب ). اقض.
(تاج المصادر بیهقی). اقود. اکتل.
(منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس.
جاسی ء. جحنش. جرعب. جشیب. جلحمد.
جِلَّوذ. خَشِب. (منتهی الارب ). خشن. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(دُ رُ) [ په . ] (ص .) 1 - زبر، خشن . 2 - ناهموار. 3 - دشوار، سخت . 4 - نگران ،
آشفته .
آشفته .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
brutalny; burzliwy; chrapliwy; chropowaty; cierpki; ciężki; duży; grubiański; gruboskórny; gruby; krzepki; mocny; nieprzyjemny; nierówny; niespokojny; ordynarny; ostry; pobieżny; prostacki; przykry; rozległy; rubaszny; silny; srogi; surowy; szeroki; szorstki; wielki; włochaty; amplituda; obfitość