erüz - ارز
erüz - ارز maddesi sözlük listesi
ارز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
para birimi
Farsça - Türkçe sözlük
döviz
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِ) (از پهلوی ارژ) بها. (برهان).
قیمت. (ربنجنی) (مهذب الاسماء)
(جهانگیری) (غیاث اللغات). ارزش. (برهان).
ارج . اخش. نرخ. ثمن :
چرا مرغ کارزش نبد یک درم
به افزون خریدی و کردی ستم.فردوسی.
نداند کسی ارز آن خواسته
پرستنده و ...
قیمت. (ربنجنی) (مهذب الاسماء)
(جهانگیری) (غیاث اللغات). ارزش. (برهان).
ارج . اخش. نرخ. ثمن :
چرا مرغ کارزش نبد یک درم
به افزون خریدی و کردی ستم.فردوسی.
نداند کسی ارز آن خواسته
پرستنده و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ / اُ ] (ع اِ) صنوبر. (قاموس) (برهان)
(مؤید الفضلاء). ارز، درخت صنوبر بی بار
است و زفت رطب از آن حاصل میشود.
(تحفهٔ حکیم مؤمن). || یا صنوبر نر.
(منتهی الأرب). صنوبر نر که ثمر ندهد.
شربین. ...
(مؤید الفضلاء). ارز، درخت صنوبر بی بار
است و زفت رطب از آن حاصل میشود.
(تحفهٔ حکیم مؤمن). || یا صنوبر نر.
(منتهی الأرب). صنوبر نر که ثمر ندهد.
شربین. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ رُ / اَ رُزز / اُ / اُ رُ / اُ رُزز ] (ع اِ) آرز.
رُزّ. آرُز. برنج. دانهٔ معروف. (منتهی الأرب).
برنج. (مهذب الاسماء) (غیاث) (نصاب).
کرنج. (مؤید الفضلاء). و فی شرح الفصیح
للمرزوقی، الأترج، فارسی معرب، ...
رُزّ. آرُز. برنج. دانهٔ معروف. (منتهی الأرب).
برنج. (مهذب الاسماء) (غیاث) (نصاب).
کرنج. (مؤید الفضلاء). و فی شرح الفصیح
للمرزوقی، الأترج، فارسی معرب، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع مص) خود را درهم کشیدن.
|| منقبض گردیدن، چنانکه بخیلی
آنگاه که از وی عطائی خواهند. گرفته شدن
ببخل: اِنّ فلاناً اذا سئل، اَرَزَ و اذا دعی اهتزّ؛
یعنی فلان وقتی که چیزی ...
|| منقبض گردیدن، چنانکه بخیلی
آنگاه که از وی عطائی خواهند. گرفته شدن
ببخل: اِنّ فلاناً اذا سئل، اَرَزَ و اذا دعی اهتزّ؛
یعنی فلان وقتی که چیزی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) شهرکی است در ابتدای جبال
طبرستان از ناحیهٔ دیلم و بدانجا قلعه ای است
حصین. ابوسعد منصوربن حسین آبی در
تاریخ خود گوید: ارز قلعه ایست به طبرستان
که حصاری شبیه یا قریب بدان از جهت ...
طبرستان از ناحیهٔ دیلم و بدانجا قلعه ای است
حصین. ابوسعد منصوربن حسین آبی در
تاریخ خود گوید: ارز قلعه ایست به طبرستان
که حصاری شبیه یا قریب بدان از جهت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ رِ ] (اِخ) شهری در ارمنستان که
بقول اگاثانگلس مورخ ارمنی (مائهٔ چهارم
میلادی) در آنجا مانند معبد خوزستان،
مجسمهٔ زرین ناهید برقرار بوده است. (یشتها
تألیف پورداود ج ۱ ص ۱۷۵).
بقول اگاثانگلس مورخ ارمنی (مائهٔ چهارم
میلادی) در آنجا مانند معبد خوزستان،
مجسمهٔ زرین ناهید برقرار بوده است. (یشتها
تألیف پورداود ج ۱ ص ۱۷۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اَ ) [ په . ] (اِ.) 1 - بها، قیمت ، ارزش . 2 - پول خارجی ، پول بیگانه . ؛ ~
تهاتری ارزی که در قراردادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار می گیرد. ؛ ~ یوزانس ارزی
که پس از دریافت کالا حواله می شود. ؛ ~ دولتی ارزی که دولت از طریق بانک های مجاز
و به نرخ دولتی می فروشد. ؛ ~ دانشجویی ارزی که دولت به دانشجویان خارج از کشور
برای ادامة تحصیل می دهد. ؛ ~ شناور ارزی که بهای آن ثابت نیست و براساس عرضه و
تقاضا تعیین می شود. ؛ ~ رقابتی ارزی که از سوی دولت در رقابت با بازار آزاد عرضه
می شود. ؛ ~ صادراتی ارزی که از طریق فروش کالای صادراتی تأمین می شود.
تهاتری ارزی که در قراردادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار می گیرد. ؛ ~ یوزانس ارزی
که پس از دریافت کالا حواله می شود. ؛ ~ دولتی ارزی که دولت از طریق بانک های مجاز
و به نرخ دولتی می فروشد. ؛ ~ دانشجویی ارزی که دولت به دانشجویان خارج از کشور
برای ادامة تحصیل می دهد. ؛ ~ شناور ارزی که بهای آن ثابت نیست و براساس عرضه و
تقاضا تعیین می شود. ؛ ~ رقابتی ارزی که از سوی دولت در رقابت با بازار آزاد عرضه
می شود. ؛ ~ صادراتی ارزی که از طریق فروش کالای صادراتی تأمین می شود.
erüz - ارز diğer yazımlar
Sıradaki maddeler