hıragi - خیرگی
hıragi - خیرگی maddesi sözlük listesi
خیرگی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ / رِ ] (حامص) خودسری.
خودرائی. (ناظم الاطباء). دلیری. خیره سری.
لجاج. ستیزگی. ستهندگی. عناد. (یادداشت
مؤلف):
تبه کردی از خیرگی رای خویش
بگور آمدستی بدو پای خویش.اسدی.
با ناسپاسان نیکی کردن از خیرگی باشد.
(قابوسنامه).
از پی احیاء شرع و معرفت ...
خودرائی. (ناظم الاطباء). دلیری. خیره سری.
لجاج. ستیزگی. ستهندگی. عناد. (یادداشت
مؤلف):
تبه کردی از خیرگی رای خویش
بگور آمدستی بدو پای خویش.اسدی.
با ناسپاسان نیکی کردن از خیرگی باشد.
(قابوسنامه).
از پی احیاء شرع و معرفت ...