ehdeb, ehdebiyyet - احدب
ehdeb, ehdebiyyet - احدب maddesi sözlük listesi
احدب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ دَ ] (ع ص، اِ) کج پشت. (زوزنی).
کوژ. (تفلیسی). مرد کوژپشت.
(منتهی الارب). کُنج. (برهان). آنکه سینه اش
فروشده و پشتش برآمده باشد. ضد اَقعس:
بس مبارز که زیر گرز تو کرد
پشت چون پشت مردم ...
کوژ. (تفلیسی). مرد کوژپشت.
(منتهی الارب). کُنج. (برهان). آنکه سینه اش
فروشده و پشتش برآمده باشد. ضد اَقعس:
بس مبارز که زیر گرز تو کرد
پشت چون پشت مردم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ دَ ] (اِخ) کوهی است در دیار
بنی فزاره و گفته اند کوهی است به مکه و
بعضی گفته اند دو کوه است و هر یکی را نام
احدب است. (مراصد).
بنی فزاره و گفته اند کوهی است به مکه و
بعضی گفته اند دو کوه است و هر یکی را نام
احدب است. (مراصد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اَ دَ) [ ع . ] (ص .) 1 - گوژپشت . کسی که پشتش قوز و برآمدگی داشته باشد. 2 -
شمشیر کج .
شمشیر کج .