fruten - فروتن
fruten - فروتن maddesi sözlük listesi
فروتن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
alçakgönüllü
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فُ تَ ] (ص مرکب) (از: فرو +تن).
(حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). تواضع کننده و
متواضع. (برهان). خاضع. خاشع. نرم گردن.
(یادداشت بخط مؤلف):
فروتن بود شه که دانا بود
به دانش بزرگ و توانا بود.فردوسی.
فروتن بود هرکه دارد ...
(حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). تواضع کننده و
متواضع. (برهان). خاضع. خاشع. نرم گردن.
(یادداشت بخط مؤلف):
فروتن بود شه که دانا بود
به دانش بزرگ و توانا بود.فردوسی.
فروتن بود هرکه دارد ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
cicho; cichy; dolny; korny; niski; nisko; obyczajny; podły; pokorny; przyzwoity; ryczeć; skromny; słaby; upokarzać; wątły; pokora; skromność