muamber - معنبر
muamber - معنبر maddesi sözlük listesi
معنبر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ عَمْ بَ ] (ع ص) معطر. (آنندراج).
خوشبوی شده با عنبر. (ناظم الاطباء).
عنبرین. به عنبر معطر کرده. عنبرآلوده. به
عنبر خوشبو شده. مطلق خوشبوی.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
چون بنشیند زمی معنبر جوشه
گوید کایدون نماند جای ...
خوشبوی شده با عنبر. (ناظم الاطباء).
عنبرین. به عنبر معطر کرده. عنبرآلوده. به
عنبر خوشبو شده. مطلق خوشبوی.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
چون بنشیند زمی معنبر جوشه
گوید کایدون نماند جای ...