Hadir - حدیر
Hadir - حدیر maddesi sözlük listesi
حدیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دَ ] (اِخ) (بنو...) حی من بنی جعد،
و هم المعروفون بالحدیریین، و مسکنهم
بساحل اطفیح. (صبح الاعشی ج ۱ ص ۳۳۵).
و هم المعروفون بالحدیریین، و مسکنهم
بساحل اطفیح. (صبح الاعشی ج ۱ ص ۳۳۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دَ ] (اِخ) پدر عروةبن ادیه است. و
ادیه مادر وی بود. او از بنی ربیعةبن حنظله
بود که زیادبن ابیه او را در ایام معاویه بکشت.
(کامل مبرد چ لایبزیک ص ۵۳۸، ۵۳۹، ۵۹۲،
۵۹۳) (حاشیهٔ التاج جاحظ ص ...
ادیه مادر وی بود. او از بنی ربیعةبن حنظله
بود که زیادبن ابیه او را در ایام معاویه بکشت.
(کامل مبرد چ لایبزیک ص ۵۳۸، ۵۳۹، ۵۹۲،
۵۹۳) (حاشیهٔ التاج جاحظ ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دَ ] (اِخ) یکی از لشکریان پیغمبر
بود. (الاصابة ج ۱ ص ۳۳۱ قسم اول). از نافع
از ابن عمر روایت است که پیغمبر (ص)
لشکری فرستاد، و در آن لشکر مردی بود که
او را حدیر میگفتند ...
بود. (الاصابة ج ۱ ص ۳۳۱ قسم اول). از نافع
از ابن عمر روایت است که پیغمبر (ص)
لشکری فرستاد، و در آن لشکر مردی بود که
او را حدیر میگفتند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دَ ] (اِخ) ابن کریب. نام ابوالزاهریه
است. رجوع به این کلمه شود.
است. رجوع به این کلمه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دَ ] (اِخ) اسلمی یا سلمی، ابوفوزة
یا ابوفروة. ابن حبان او را در تابعین آورده
است. (الاصابة ج ۱ ص ۳۳۱ قسم اول). در
بعضی از تواریخ او را به «صاحب الفرس
المجروح و الرمح الثقیل» توصیف کرده ...
یا ابوفروة. ابن حبان او را در تابعین آورده
است. (الاصابة ج ۱ ص ۳۳۱ قسم اول). در
بعضی از تواریخ او را به «صاحب الفرس
المجروح و الرمح الثقیل» توصیف کرده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ دَ ] (اِخ) لیث بن ابی سلیم، مکنی
به ابوالقاسم. روایتی دربارهٔ بول جاریة از وی
آورده است. (لسان المیزان ج ۲ ص ۱۸۱).
به ابوالقاسم. روایتی دربارهٔ بول جاریة از وی
آورده است. (لسان المیزان ج ۲ ص ۱۸۱).