Rai - رأیی
Rai - رأیی maddesi sözlük listesi
رأیی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَءْ ] (ص نسبی) منسوب به رأی:
فلان رائیست؛ یعنی در انجام دادن امور مقید
به انضباط نیست و تابع هوی و هوس و
دلخواه خود است.
فلان رائیست؛ یعنی در انجام دادن امور مقید
به انضباط نیست و تابع هوی و هوس و
دلخواه خود است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَءْ ] (اِخ) از شعرای قرن دهم هجری
عثمانی بود. بیت زیر از اوست:
اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنور
بی مهر و بی وفا لغی دوراندن اوگرنور.
(از قاموس الاعلام ترکی).
عثمانی بود. بیت زیر از اوست:
اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنور
بی مهر و بی وفا لغی دوراندن اوگرنور.
(از قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَءْ ] (اِخ) مصطفی درزی زاده. از
شعرای قرن دهم هجری قمری بود. مدتی
بخدمات شرعی پرداخت و در سال ۹۸۱
هـ . ق. درگذشت. اشعار فارسی و ترکی از وی
بجای مانده است. (از قاموس الاعلام ترکی).
شعرای قرن دهم هجری قمری بود. مدتی
بخدمات شرعی پرداخت و در سال ۹۸۱
هـ . ق. درگذشت. اشعار فارسی و ترکی از وی
بجای مانده است. (از قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَءْ ] (اِخ) عبداللطیف. از گویندگان
قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود.
چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا
اشتغال داشته است. (از قاموس الاعلام
ترکی).
قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود.
چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا
اشتغال داشته است. (از قاموس الاعلام
ترکی).