Sabiri - صابری
Sabiri - صابری maddesi sözlük listesi
صابری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (حامص) شکیبائی. شکیب.
توان و تاب بر رنج :
چو برگشت از من آن معشوق ممشوق
نهادم صابری را سنگ بر دل.منوچهری.
دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن کاین خمار جهل تو فردا ...
توان و تاب بر رنج :
چو برگشت از من آن معشوق ممشوق
نهادم صابری را سنگ بر دل.منوچهری.
دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن کاین خمار جهل تو فردا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) از شعرای عثمانی در
قرن دهم هجری است. او از نواحی حلب و
مردی قانع بوده است. این بیت از اوست:
ایر مز بقا گلزارینه بو گلستاندن گچمین
جانانه واصل اولمیه جان و جهاندن گچمین.
(قاموس الاعلام).
قرن دهم هجری است. او از نواحی حلب و
مردی قانع بوده است. این بیت از اوست:
ایر مز بقا گلزارینه بو گلستاندن گچمین
جانانه واصل اولمیه جان و جهاندن گچمین.
(قاموس الاعلام).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) او از مردم استانبول و
دخترزادهٔ ملاعرب است. وی مداومت به
درس خال خود که قاضی مصر بود داشت و
چون او در آب غرق شد مسند قضاوت به
صابری تفویض گردید. او را در تاریخ مهارتی ...
دخترزادهٔ ملاعرب است. وی مداومت به
درس خال خود که قاضی مصر بود داشت و
چون او در آب غرق شد مسند قضاوت به
صابری تفویض گردید. او را در تاریخ مهارتی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) محمدبن محمدبن
احمدبن ابی القاسم، مکنی به ابی المظفر.
رجوع به محمد... شود.
احمدبن ابی القاسم، مکنی به ابی المظفر.
رجوع به محمد... شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) یوسف بن محمد فقیمی،
مکنی به ابی المعالی. رجوع به یوسف... شود.
مکنی به ابی المعالی. رجوع به یوسف... شود.
Sabiri - صابری diğer yazımlar
Sıradaki maddeler