İfra - عفراء
İfra - عفراء maddesi sözlük listesi
عفراء Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع ص، اِ) مؤنث أعفر.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به
اعفر شود. || ترید سپید کرده شده.
|| ریگ سرخ. || شب سپید. || ...
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به
اعفر شود. || ترید سپید کرده شده.
|| ریگ سرخ. || شب سپید. || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) قلعه ای به فلسطین.
(منتهی الارب). قلعه ای است از اعمال
فلسطین در نزدیکی بیت المقدس. (از معجم
البلدان).
(منتهی الارب). قلعه ای است از اعمال
فلسطین در نزدیکی بیت المقدس. (از معجم
البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) (ابناء...) معوذ و معاذ.
صحابیان اند و آن هر دو پسر حارث بن رفاعة
و عفراء نام مادر ایشان است که او دختر
عبیدبن ثعلبة باشد. (از منتهی الارب).
صحابیان اند و آن هر دو پسر حارث بن رفاعة
و عفراء نام مادر ایشان است که او دختر
عبیدبن ثعلبة باشد. (از منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) (قصر...) جائی است به
شام قریب نوا. (منتهی الارب). نام قریه ای به
شام نزدیک نوی. (ابن البیطار در ذیل کلمهٔ
آآکثار).
شام قریب نوا. (منتهی الارب). نام قریه ای به
شام نزدیک نوی. (ابن البیطار در ذیل کلمهٔ
آآکثار).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) دختر عقال. از زنان شاعر
عرب و معشوق عروةبن حزام. رجوع به
عفراء (دختر مهاصر...) شود.
عرب و معشوق عروةبن حزام. رجوع به
عفراء (دختر مهاصر...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) دختر مهاصربن مالک ، از
بنی ضبةبن عبد، از عذرة. از زنان شاعر بود و
داستان عشق او با پسرعمش عروةبن حزام
شهرت دارد، چه آنان از کودکی بر هم عاشق
بودند ولی پدر عفراء در غیاب ...
بنی ضبةبن عبد، از عذرة. از زنان شاعر بود و
داستان عشق او با پسرعمش عروةبن حزام
شهرت دارد، چه آنان از کودکی بر هم عاشق
بودند ولی پدر عفراء در غیاب ...