Gani - غنی
Gani - غنی maddesi sözlük listesi
غنی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
zengin
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ نا ] (ع ص) شایسته و سزاوار.
درخور و لایق. یقال: مکان کذا غنی من فلان؛
ای مَئِنَّة منه؛ ای مخلقة به و مجدرة. (از اقرب
الموارد).
درخور و لایق. یقال: مکان کذا غنی من فلان؛
ای مَئِنَّة منه؛ ای مخلقة به و مجدرة. (از اقرب
الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غِ نا / غِ نَنْ ] (ع مص) زن گرفتن مرد.
تزوج. (از اقرب الموارد). در منتهی الارب
آمده: غنی، مرد را زن دادن و زن را شوی.
|| غانیه شدن زن، و زن غانیه آنکه ...
تزوج. (از اقرب الموارد). در منتهی الارب
آمده: غنی، مرد را زن دادن و زن را شوی.
|| غانیه شدن زن، و زن غانیه آنکه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (ع ص) توانگر. ج، اَغْنیاء .
(مهذب الاسماء). توانگر و مالدار. (منتهی
الارب). خلاف فقیر. (کشاف اصطلاحات
الفنون). دارا. دارنده : {/Bوَ اَللََّهُ غَنِیٌ
حَلِیمٌ . ۱۰-۱۳۲:۲۶۳/}(قرآن ۲/۲۶۳).
از فلک نحسها بسی بیند
آنکه ...
(مهذب الاسماء). توانگر و مالدار. (منتهی
الارب). خلاف فقیر. (کشاف اصطلاحات
الفنون). دارا. دارنده : {/Bوَ اَللََّهُ غَنِیٌ
حَلِیمٌ . ۱۰-۱۳۲:۲۶۳/}(قرآن ۲/۲۶۳).
از فلک نحسها بسی بیند
آنکه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) از اجداد است. فرزندان او
بطنی از بنی عروةبن زبیربن عوام اند. مساکن
ایشان در بهنساویه واقع در مصر بود، و
معروف به جماعة رواق اند. (از اعلام زرکلی
ج ۲ ص ۷۶۱). بنی غنی از فرزندان ...
بطنی از بنی عروةبن زبیربن عوام اند. مساکن
ایشان در بهنساویه واقع در مصر بود، و
معروف به جماعة رواق اند. (از اعلام زرکلی
ج ۲ ص ۷۶۱). بنی غنی از فرزندان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) میر عبدالغنی. از سادات
جلیل القدر تفرش، و برادر آقا محمدصادق
است. به حلیهٔ کمالات متحلی است. به اسم
تخلص میکند و در جوانی درگذشته است.
طبع خوشی داشته، این اشعار از اوست:
...
جلیل القدر تفرش، و برادر آقا محمدصادق
است. به حلیهٔ کمالات متحلی است. به اسم
تخلص میکند و در جوانی درگذشته است.
طبع خوشی داشته، این اشعار از اوست:
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) (میرزا...) عبدالغنی. متخلص
به غنی. از سادات بزرگوار محال تفرش بود.
این رباعی از اوست:
ای از بر من برد دل آگاهت
سوی سفری که بود خاطرخواهت
از غایت رشک بود کز پیش نظر
رفتی و نگفتیم خدا ...
به غنی. از سادات بزرگوار محال تفرش بود.
این رباعی از اوست:
ای از بر من برد دل آگاهت
سوی سفری که بود خاطرخواهت
از غایت رشک بود کز پیش نظر
رفتی و نگفتیم خدا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) (مولانا...) عبدالغنی. او از
مشاهیر دانشمندان و شاعران عثمانی است.
به شغل قضاء شام و بعد قاهره منصوب شد و
پس از بازگشت از سفر حج دو مرتبه به
منصب قضاء استانبول رسید. او راست:
حاشیه ای بر حاشیهٔ ...
مشاهیر دانشمندان و شاعران عثمانی است.
به شغل قضاء شام و بعد قاهره منصوب شد و
پس از بازگشت از سفر حج دو مرتبه به
منصب قضاء استانبول رسید. او راست:
حاشیه ای بر حاشیهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) قاسم غنی. به سال ۱۳۱۶
هـ . ق. در شهر سبزوار متولد شد. پدرش
سیدعبدالغنی زراعت پیشه بود و از محضر
حاج ملا هادی سبزواری حکیم و فیلسوف
معروف معاصر درک فیض کرده بود، و به
فلسفه ...
هـ . ق. در شهر سبزوار متولد شد. پدرش
سیدعبدالغنی زراعت پیشه بود و از محضر
حاج ملا هادی سبزواری حکیم و فیلسوف
معروف معاصر درک فیض کرده بود، و به
فلسفه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) ابن قطیب. صحابی است.
(حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة
ص ۱۰۲).
(حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة
ص ۱۰۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) ابن یعصر (اعصر) بن غطفان.
از قیس عیلان، از عدنان. جدی جاهلی است
و منسوب آن غنوی است. (از اعلام زرکلی
ج ۲ ص ۷۶۱). در اعلام المنجد آمده: غنی بن
اعصور (کذا) از قبایل شمالی ...
از قیس عیلان، از عدنان. جدی جاهلی است
و منسوب آن غنوی است. (از اعلام زرکلی
ج ۲ ص ۷۶۱). در اعلام المنجد آمده: غنی بن
اعصور (کذا) از قبایل شمالی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(غِ نا) [ ع . ] 1 - (مص ل .) توانگر شدن . 2 - (اِمص .) بی نیازی ، توانگری .
Gani - غنی diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler