but - بت
but - بت maddesi sözlük listesi
بت Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
kesim
Arapça - Türkçe sözlük
بَتّ
kesim
Anlamı: kesme işi
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
بتَّ1 بتَتُّ، يَبِتّ، ابتِتْ/ بِتَّ، بُتوتًا، فهو باتّ
• بتَّ الحبلُ وغيرُه: انقطع "بتّ حبلُ المودّة بينهما"| بيعٌ باتٌّ: لا خيار فيه ولا عود، قاطع.
• بتَّتِ اليمينُ: وَجَبَتْ وبرَّتْ.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
بتَّ2/ بتَّ في بتَتُّ، يَبُتّ ويبِتّ، ابْتُتْ/ بُتَّ وابتِتْ/ بِتَّ، بَتًّا وبَتاتًا، فهو باتّ، والمفعول مَبْتوت
• بتَّ الحبلَ وغيرَه: نزعه من أصله أو جذره "بتَّ الوتدَ: اقتلعه"| بتَّ حِبال مودّته: قطعها.
• بتَّ الحُكْمَ: أصدره بلا تردُّد.
• بتَّ النيَّةَ ونحوَها: نواها وجزم بها وأمضاها "بتَّ اليمينَ/ الصِّيامَ من اللّيلِ/ الرأيَ في أمر"| بتَّ الوعدَ: أكد إنجازه.
• بتَّ الأمرَ/ بتَّ في الأمر: أنهاه، وصل فيه إلى قرار "بتَّ الخلافَ/ القضيّةَ- قضية مبتوت فيها".
III
معجم اللغة العربية المعاصرة
بَتّ [مفرد]: مصدر بتَّ2/ بتَّ في| بتًّا: قطعًا.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ ] (اِ)آن تندیس که به صور گوناگون
سازند و بجای خدای پرستش کنند. مجسمه
که برای پرستش ساخته میشود. (فرهنگ
نظام). وَثَن. (منتهی الارب). صنم. (ترجمان
القرآن). معبود و مسجود کافران باشد که از
سنگ و چوب آن ...
سازند و بجای خدای پرستش کنند. مجسمه
که برای پرستش ساخته میشود. (فرهنگ
نظام). وَثَن. (منتهی الارب). صنم. (ترجمان
القرآن). معبود و مسجود کافران باشد که از
سنگ و چوب آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِ) مرغابی و معرب آن بط است.
(هفت قلزم) (انجمن آرای ناصری) (برهان
قاطع) (آنندراج). جوالیقی در ذیل بط آرد:
بط پرندهٔ معروف به قول ابن جنی بمناسبت
صدایش بدین نام خوانده شده و صاحب
کتاب الالفاظ الفارسیه ...
(هفت قلزم) (انجمن آرای ناصری) (برهان
قاطع) (آنندراج). جوالیقی در ذیل بط آرد:
بط پرندهٔ معروف به قول ابن جنی بمناسبت
صدایش بدین نام خوانده شده و صاحب
کتاب الالفاظ الفارسیه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ] (اِ)آهار جولاهگان را گویند یعنی
آشی که بر روی کار مالند. (هفت قلزم)
(انجمن آرای ناصری) (شرفنامهٔ منیری) (از
برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). معرب آن بت
با تشدید تاء است. (حاشیهٔ برهان چ معین).
آهار جولاهان که جامه ...
آشی که بر روی کار مالند. (هفت قلزم)
(انجمن آرای ناصری) (شرفنامهٔ منیری) (از
برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). معرب آن بت
با تشدید تاء است. (حاشیهٔ برهان چ معین).
آهار جولاهان که جامه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ت ت ] (ع اِ) طیلسان خز و مانند آن و
از این معنی است:
من یک ذابت فهذا بتی
مصیف مقیظ مشتی.(اقرب الموارد).
طیلسان خز و صوف و مانند آن. (آنندراج).
ج، بُتوت. (ناظم الاطباء): ان الذین طرحوا
الخزوز و ...
از این معنی است:
من یک ذابت فهذا بتی
مصیف مقیظ مشتی.(اقرب الموارد).
طیلسان خز و صوف و مانند آن. (آنندراج).
ج، بُتوت. (ناظم الاطباء): ان الذین طرحوا
الخزوز و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ت ت ] (ع مص) قطع کردن چیزی را.
(از اقرب الموارد). بریدن. قطع کردن. (تاج
المصادر بیهقی) (از آنندراج). قطع کردن و
یکسو کردن کاری را. (یادداشت مؤلف). و
ازینجاست بت که به شنگرف بر سر هر فقرهٔ
نثر ...
(از اقرب الموارد). بریدن. قطع کردن. (تاج
المصادر بیهقی) (از آنندراج). قطع کردن و
یکسو کردن کاری را. (یادداشت مؤلف). و
ازینجاست بت که به شنگرف بر سر هر فقرهٔ
نثر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بِ ] (اِخ) به هندی یکی از نامهای
ستارهٔ عطارد است. (از ماللهند ص ۱۰۵).
ستارهٔ عطارد است. (از ماللهند ص ۱۰۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ ت ت ] (اِخ) نام دهی است در عراق
نزدیک راذان. (ناظم الاطباء). و از آن است
احمد کاتب بن علی و عثمان فقیه بصری
(منتهی الارب) (آنندراج). قریه ای شهرمانند
از نواحی بغداد نزدیک راذان است. گویند
وقتی ...
نزدیک راذان. (ناظم الاطباء). و از آن است
احمد کاتب بن علی و عثمان فقیه بصری
(منتهی الارب) (آنندراج). قریه ای شهرمانند
از نواحی بغداد نزدیک راذان است. گویند
وقتی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(بُ) ( اِ.) 1 - تندیسی ساخته شده از سنگ ، چوب ، فلز یا هر چیز دیگر به شکل انسان
یا حیوان که به جای خدا مورد پرستش قرار بگیرد. معبود. 2 - معشوق .
یا حیوان که به جای خدا مورد پرستش قرار بگیرد. معبود. 2 - معشوق .
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
بتَّ
['batːa]
v
1) قَطَعَ couper
◊
بَتَّ الحَبْلَ — Il a coupé le cordon.
2) أَصْدَرَ قَراراً prendre une décision péremptoire, trancher
◊
بَتَّ في الموْضوعِ — Il a tranché le sujet.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
بَتّ: فَصَلَ، قَرّرَ
to decide, determine, settle, resolve, judge, adjudge; to make a decision, arrive at a resolution, have the final word, cast the die
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
بَتّ: فَصْل، حَسْم
settlement, decision, determination, resolution
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
بَتَّ
п. I
а/у,и بَتٌّ
1) отрезать, отделять
2) решать, разрешать; . . . برأى فى بتّ вынести решение о. . .
II
بَتٌّ
1) отрезание, отделение
2) решение; * بَـتَّـا справо налево, против часовой стрелки
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
bałwan; bożek; bożyszcze; idol; gracja; grzeczność; łaska; możność; okazja; powodzenie; prawdopodobieństwo; przypadek; przypadkowy; ryzykować; szansa; szczęście; traf; trafić; wdzięk; zaryzykować; zdobić; ambaras; konsternacja; osłupienie; przerażenie; zakłopotanie; zaskoczenie; zdumienie
but - بت diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler