Esvar - اسوار
Esvar - اسوار maddesi sözlük listesi
اسوار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَسْ ] (ص، اِ) (در پهلوی: اسوار،
اوستایی: اسبارای ، بمعنی برندهٔ اسب )
سوار. فارس. مقابل پیاده. (انجمن آرا).
|| نامی بوده که ایرانیان به مرد دلیر و یل
مشهور میداده اند. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
اوستایی: اسبارای ، بمعنی برندهٔ اسب )
سوار. فارس. مقابل پیاده. (انجمن آرا).
|| نامی بوده که ایرانیان به مرد دلیر و یل
مشهور میداده اند. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَسْ ] (ع اِ) جِ سور. (دهار). باروها.
باره ها: جوانب حصار و حواشی اسوار به
افراد امراء و آحاد کبراء لشکر سپرد. (ترجمهٔ
تاریخ یمینی).
باره ها: جوانب حصار و حواشی اسوار به
افراد امراء و آحاد کبراء لشکر سپرد. (ترجمهٔ
تاریخ یمینی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِسْ / اُسْ ] (معرب، ص، اِ) (معرب از
فارسی) قائد فارسیان: الاسوار [ بالکسر ]، من
اساورةالفرس، عجمی معرب، و هو الرامی و
قیل الفارس. و الاسوار [ بالضم ] لغة فیه، و
یجمع علی «الاساوِر» و الاساوِرَة قال الشاعر:
و وتر ...
فارسی) قائد فارسیان: الاسوار [ بالکسر ]، من
اساورةالفرس، عجمی معرب، و هو الرامی و
قیل الفارس. و الاسوار [ بالضم ] لغة فیه، و
یجمع علی «الاساوِر» و الاساوِرَة قال الشاعر:
و وتر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُسْ ] (ع اِ) دست ورنجن. (ربنجنی).
دست برنجن. سوار. یاره. ج، اَسْوِرَة، اَساوِر،
اَساوِرَة. (منتهی الارب).
دست برنجن. سوار. یاره. ج، اَسْوِرَة، اَساوِر،
اَساوِرَة. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَسْ ] (اِخ) مردی است از ملوک
گیلان که پدر او شیرویه نام داشته و پسر وی
را مرداویج میگفتند یعنی مردآویز. و او به
«اسفار» مشهور شده چنانکه اسپهبد را اسفهبد
گویند. (انجمن آرای ناصری). رجوع به اسفار
شود.
گیلان که پدر او شیرویه نام داشته و پسر وی
را مرداویج میگفتند یعنی مردآویز. و او به
«اسفار» مشهور شده چنانکه اسپهبد را اسفهبد
گویند. (انجمن آرای ناصری). رجوع به اسفار
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَسْ ] (اِخ) شهری است از ولایت
صعید مصر که راه ولایت نوبه بر
چهارفرسخی آن شهر واقع است و کوهی
است بر جنوب آن که رود نیل از پیرامن آن
بیرون می آید. (جهانگیری) (برهان) (سفرنامهٔ
ناصرخسرو) (انجمن آرای ...
صعید مصر که راه ولایت نوبه بر
چهارفرسخی آن شهر واقع است و کوهی
است بر جنوب آن که رود نیل از پیرامن آن
بیرون می آید. (جهانگیری) (برهان) (سفرنامهٔ
ناصرخسرو) (انجمن آرای ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَسْ / اُسْ ] (اِخ) دهی است به
اصفهان و از آنجاست محسن اسواری و
محمدبن احمد اسواری.
اصفهان و از آنجاست محسن اسواری و
محمدبن احمد اسواری.
Esvar - اسوار diğer yazımlar
Sıradaki maddeler