Eşell - اشل
Eşell - اشل maddesi sözlük listesi
اشل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ شِ ] (فرانسوی، اِ) حداقل حقوق
قانونی رتبهٔ یک مستخدمین ادارات دولتی.
لفظ مذکور از زبان فرانسوی اشل است.
(فرهنگ نظام). این کلمه در زبان فرانسه
بمعانی: نردبان، مقیاس (نقشه)، جدول، درجه
و جز اینها است. و ...
قانونی رتبهٔ یک مستخدمین ادارات دولتی.
لفظ مذکور از زبان فرانسوی اشل است.
(فرهنگ نظام). این کلمه در زبان فرانسه
بمعانی: نردبان، مقیاس (نقشه)، جدول، درجه
و جز اینها است. و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (ع اِ) گزی است مروج بصره.
(منتهی الارب). یک نوع گز و ذرعی که در
بصره معمول است. (ناظم الاطباء). نام
پیمانش بصره است که بمقدار چهل دست
باشد. (آنندراج). مؤلف تاریخ قم مینویسد: و
نیر لابد است ...
(منتهی الارب). یک نوع گز و ذرعی که در
بصره معمول است. (ناظم الاطباء). نام
پیمانش بصره است که بمقدار چهل دست
باشد. (آنندراج). مؤلف تاریخ قم مینویسد: و
نیر لابد است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ شَ ل ل ] (ع ص) رجل اشل؛ مرد
تباه دست. مؤنث: شَلاّء. (منتهی الارب).
شل دست. (تاج المصادر بیهقی). مردی که
دست او شل باشد یعنی دست او تباه باشد و
قیل خشک. (آنندراج). شل [ در دست ...
تباه دست. مؤنث: شَلاّء. (منتهی الارب).
شل دست. (تاج المصادر بیهقی). مردی که
دست او شل باشد یعنی دست او تباه باشد و
قیل خشک. (آنندراج). شل [ در دست ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ شَ ] (اِخ) کوهی است در مرزهای
خراسان که در آن حکم بن عمرو غفاری غزا
کرد. (از معجم البلدان). رجوع به مراصد
الاطلاع شود. و کوهستان اشل در مرو
خراسان بود. رجوع به شرح احوال رودکی
ج ۱ ص ...
خراسان که در آن حکم بن عمرو غفاری غزا
کرد. (از معجم البلدان). رجوع به مراصد
الاطلاع شود. و کوهستان اشل در مرو
خراسان بود. رجوع به شرح احوال رودکی
ج ۱ ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ شَ ل ل ] (اِخ) ازرقی بکری. از
شاعران خوارج قرن اول هجری و از اخوان
عمران بن حطان بود و در البیان و التبیین
اشعاری به وی نسبت داده شده است. رجوع
به البیان و التبیین ج ...
شاعران خوارج قرن اول هجری و از اخوان
عمران بن حطان بود و در البیان و التبیین
اشعاری به وی نسبت داده شده است. رجوع
به البیان و التبیین ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اَ شَ) [ ع . ] (ص .) مردی است که دست او شل باشد، آن که دستش معیوب و از کار
افتاده باشد.
افتاده باشد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ ش ِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - امتیاز کارمند از نظر درجه و مقام اداری و دریافت حقوق
، پایه ، رتبه . (فره ). 2 - رابطة میان اندازة واقعی چیزی با اندازة نقشه و نمودار
آن ، مقیاس . (فره ).
، پایه ، رتبه . (فره ). 2 - رابطة میان اندازة واقعی چیزی با اندازة نقشه و نمودار
آن ، مقیاس . (فره ).