muhalli - مخلع
muhalli - مخلع maddesi sözlük listesi
مخلع Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ خَ لْ لَ ] (ع ص) مرد ضعیف و
سست. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). || مرد مبهوت.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
(ناظم الاطباء). || آنکه مسّ جن داشته ...
سست. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). || مرد مبهوت.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
(ناظم الاطباء). || آنکه مسّ جن داشته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ خَ لْ لَ ] (ع ص) خلعت داده شده.
(غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- مخلع شدن؛ به خلعت آراسته شدن :
سهام الدوله به خلعت سرداری، شمشیر
مرصع، شرابه مروارید مخلع شد. (سفرنامهٔ
ناصرالدین شاه، از ...
(غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- مخلع شدن؛ به خلعت آراسته شدن :
سهام الدوله به خلعت سرداری، شمشیر
مرصع، شرابه مروارید مخلع شد. (سفرنامهٔ
ناصرالدین شاه، از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لِ ] (ع ص) درخت عضاه که برگ
برآورد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). || خوشه که دانه بندد.
(آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
رجوع به اخلاع شود.
برآورد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). || خوشه که دانه بندد.
(آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
رجوع به اخلاع شود.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُخَلّع: مُفَكّك
disjointed, dislocated, luxated, disarticulated, out of joint; disconnected, disjoined, disunited; disassembled, dismounted, taken apart, dismantled, dismembered