اری
اری maddesi sözlük listesi
اری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَرْیْ ] (ع اِ) طعامی که در بن دیگ
چسبد از سوختگی. ته گرفتگی. ته دیگ.
|| شهد. (غیاث اللغات). شهدی که
جمع کند آن را زنبور در شکم خود و بیرون
آورد، یا شهدی ...
چسبد از سوختگی. ته گرفتگی. ته دیگ.
|| شهد. (غیاث اللغات). شهدی که
جمع کند آن را زنبور در شکم خود و بیرون
آورد، یا شهدی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَرْیْ ] (ع مص) لازم گرفتن ستور
مربط و بستنگاه خود را. || خشم
گرفتن بر. || کینه گرفتن در دل. کینه ور
شدن. || ریختن، چنانکه ابر باران را.
...
مربط و بستنگاه خود را. || خشم
گرفتن بر. || کینه گرفتن در دل. کینه ور
شدن. || ریختن، چنانکه ابر باران را.
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ع اِ) آریّ. اخیه که چهارپایان
بدان بندند. معلف. آخر. آخور. میخ آخور.
(دستور الاخوان). ج، اَواری، اواریّ.
بدان بندند. معلف. آخر. آخور. میخ آخور.
(دستور الاخوان). ج، اَواری، اواریّ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (هندی، حرف ندا) کلمهٔ نداست
و مشترک در هندی عامیانه :
اری گیدی تو کجا درک کجا شعر کجا
لاف چیزی که ندانی چه زنی پیش کسان.
شفائی (از آنندراج).
و مشترک در هندی عامیانه :
اری گیدی تو کجا درک کجا شعر کجا
لاف چیزی که ندانی چه زنی پیش کسان.
شفائی (از آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) یکی از نواحی بندپی
بارفروش. (سفرنامهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۱۷ بخش انگلیسی).
بارفروش. (سفرنامهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۱۷ بخش انگلیسی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) جورج بیدل. عالم هیوی و
ریاضی دان انگلیسی، مولد آلنویک
(نرثمبرلاند) ۱۸۰۱ و متوفی بلندن ۱۸۹۲ م.
استاد هیئت در دارالفنون کمبریج. وی
رصدخانهٔ این شهر را تکمیل کرد. در سال
۱۸۳۵ مدیر رصدخانهٔ گرینویچ شد و ...
ریاضی دان انگلیسی، مولد آلنویک
(نرثمبرلاند) ۱۸۰۱ و متوفی بلندن ۱۸۹۲ م.
استاد هیئت در دارالفنون کمبریج. وی
رصدخانهٔ این شهر را تکمیل کرد. در سال
۱۸۳۵ مدیر رصدخانهٔ گرینویچ شد و ...