اسماعیل
اسماعیل maddesi sözlük listesi
اسماعیل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) اسمعیل نیز رسم الخطی
است از آن. جوالیقی گوید: و قالوا: «سراویل»
و «اسماعیل» و اصلهما «شروال» و
«اِشماویل» و ذلک لقرب السین من الشین
فی الهَمْس». (المعرب چ احمد محمد شاکر
ص ۷). و نیز گوید: اسماءُ ...
است از آن. جوالیقی گوید: و قالوا: «سراویل»
و «اسماعیل» و اصلهما «شروال» و
«اِشماویل» و ذلک لقرب السین من الشین
فی الهَمْس». (المعرب چ احمد محمد شاکر
ص ۷). و نیز گوید: اسماءُ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) عاملی در موصل از
دست ممالیک بحریهٔ مصریه. (کتاب النقود
ص ۱۲۹).
دست ممالیک بحریهٔ مصریه. (کتاب النقود
ص ۱۲۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) یکی از نبیرگان سلطان
محمود غزنوی که در قلعهٔ دهک محبوس شد.
(تاریخ گزیده چ لندن ج ۱ ص ۴۰۳).
محمود غزنوی که در قلعهٔ دهک محبوس شد.
(تاریخ گزیده چ لندن ج ۱ ص ۴۰۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) نام مردی صاحب مذهب
اباحت که در دین وی نرهٔ اسب پرستیدندی و
اسماعیلی بدو منسوب است (؟). (شرفنامهٔ
منیری) (مؤیدالفضلاء).
اباحت که در دین وی نرهٔ اسب پرستیدندی و
اسماعیلی بدو منسوب است (؟). (شرفنامهٔ
منیری) (مؤیدالفضلاء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ششمین از نظامشاهیان
(در احمدنگر) که از ۹۹۷ تا ۹۹۹ هـ . ق.
حکومت داشت. (طبقات سلاطین اسلام
لین پول ص ۲۹۰).
(در احمدنگر) که از ۹۹۷ تا ۹۹۹ هـ . ق.
حکومت داشت. (طبقات سلاطین اسلام
لین پول ص ۲۹۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) صاحب عیون الاخبار
بوسایطی از او، و وی بوسایطی از رسول
(ص) روایت کرده: «یحمل هذا العلم من کلّ
خلف عدوله (؟) ینفون عنه تحریف الغالین و
انتحال المبطلین، و تأویل الجاهلین». (عیون
الانباء ج ۵ ...
بوسایطی از او، و وی بوسایطی از رسول
(ص) روایت کرده: «یحمل هذا العلم من کلّ
خلف عدوله (؟) ینفون عنه تحریف الغالین و
انتحال المبطلین، و تأویل الجاهلین». (عیون
الانباء ج ۵ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) نام پدر شهاب الدّین
ادیب صابر ترمذی است. رجوع به ادیب صابر
شود.
ادیب صابر ترمذی است. رجوع به ادیب صابر
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) یکی از ملوک بنی احمر
که در کشور اندلس فرمانروایی داشتند. پس
از گذشته شدن پدر، برادر وی محمد
بحکومت رسید و زمام مَهامّ بدست حاجب او
رضوان افتاد. پدرزن اسماعیل ابویحیی
رضوان را بکشت و اسماعیل را ...
که در کشور اندلس فرمانروایی داشتند. پس
از گذشته شدن پدر، برادر وی محمد
بحکومت رسید و زمام مَهامّ بدست حاجب او
رضوان افتاد. پدرزن اسماعیل ابویحیی
رضوان را بکشت و اسماعیل را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) اصل آن اسمئیل و بمعنی
اژدهاست. شهریست در خطهٔ بسارابیا، در
انتهای جنوب غربی روسیه، در
۱۹۰هزارگزی جنوب کیشه نیف، بساحل
شمالی ترین امتداد دانوب در ۴۵ درجه و ۲۰
دقیقه و ۸ ثانیهٔ عرض شمالی و ۲۶ ...
اژدهاست. شهریست در خطهٔ بسارابیا، در
انتهای جنوب غربی روسیه، در
۱۹۰هزارگزی جنوب کیشه نیف، بساحل
شمالی ترین امتداد دانوب در ۴۵ درجه و ۲۰
دقیقه و ۸ ثانیهٔ عرض شمالی و ۲۶ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) نام منصور باللََّه و ظافر
باللََّه دو خلیفهٔ فاطمی است. (از
قاموس الاعلام ترکی). رجوع بمنصور باللََّه و
ظافر باللََّه شود.
باللََّه دو خلیفهٔ فاطمی است. (از
قاموس الاعلام ترکی). رجوع بمنصور باللََّه و
ظافر باللََّه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن آدم بن عبداللََّه بن سعد
اشعری. نجاشی در رجال خود گوید: از وجوه
قمیان و ثقت بود. او راست کتابی، و آنرا
علی بن احمد از محمدبن حسن بوسایطی از
او روایت کند. شرح حال وی در ...
اشعری. نجاشی در رجال خود گوید: از وجوه
قمیان و ثقت بود. او راست کتابی، و آنرا
علی بن احمد از محمدبن حسن بوسایطی از
او روایت کند. شرح حال وی در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابان. نجاشی کتاب
«المؤمن والکافر» او را روایت کرده است.
شیخ طوسی در کتاب رجال، اسماعیل بن ابان
حناط را در شمارهٔ اصحاب صادق (ع)
آورده، و در کتاب فهرست دو تن بنام
اسماعیل بن ...
«المؤمن والکافر» او را روایت کرده است.
شیخ طوسی در کتاب رجال، اسماعیل بن ابان
حناط را در شمارهٔ اصحاب صادق (ع)
آورده، و در کتاب فهرست دو تن بنام
اسماعیل بن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابان غنوی. امام
بیهقی بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول
اکرم (ص) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
لاتسبّوا الدّنیا فنعم مطیة المؤمن هی، علیها
یبلغ الخیر و بها ینجو من الشر. (تاریخ ...
بیهقی بوسایطی از او و او بوسایطی از رسول
اکرم (ص) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
لاتسبّوا الدّنیا فنعم مطیة المؤمن هی، علیها
یبلغ الخیر و بها ینجو من الشر. (تاریخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابان لاحقی. وی
برادر محمدبن ابان لاحقی است. (عیون
الاخبار چ مصر جزء ۱ ص ۴۲ و جزء ۷
ص ۱۰۸).
برادر محمدبن ابان لاحقی است. (عیون
الاخبار چ مصر جزء ۱ ص ۴۲ و جزء ۷
ص ۱۰۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابان وراق. در
مختصر ذهبی گوید: وی از مسعر و دیگران
روایت کند و بخاری و ابوحاتم از او روایت
کنند. وی بسال ۲۱۶ هـ . ق. وفات یافت. ابن
حجر او را ملقب به ...
مختصر ذهبی گوید: وی از مسعر و دیگران
روایت کند و بخاری و ابوحاتم از او روایت
کنند. وی بسال ۲۱۶ هـ . ق. وفات یافت. ابن
حجر او را ملقب به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم. در کافی باب
الدعاء للاخوان روایتی از محمدبن سلیمان از
این اسماعیل و او از جعفربن محمدبن تمیمی
از حسین بن علوان از ابوعبداللََّه آورده است.
(تنقیح المقال ج ۱ ص ۱۲۷).
الدعاء للاخوان روایتی از محمدبن سلیمان از
این اسماعیل و او از جعفربن محمدبن تمیمی
از حسین بن علوان از ابوعبداللََّه آورده است.
(تنقیح المقال ج ۱ ص ۱۲۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم. محدث
است. رجوع بنقودالعربیة و علم النمیات چ
قاهره ۱۹۳۹م. ص ۱۶ شود.
است. رجوع بنقودالعربیة و علم النمیات چ
قاهره ۱۹۳۹م. ص ۱۶ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن بزه. در
ایضاح الاشتباه علامه «بَزه»، در برخی نسخ
نجاشی «بَزّ»، بی هاء و بقول شهید ثانی «بَزّه»
و بقول ابن داود «بُرّه» با راء. شیخ طوسی در
رجال خود او را در شمار اصحاب ...
ایضاح الاشتباه علامه «بَزه»، در برخی نسخ
نجاشی «بَزّ»، بی هاء و بقول شهید ثانی «بَزّه»
و بقول ابن داود «بُرّه» با راء. شیخ طوسی در
رجال خود او را در شمار اصحاب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن صبیح
الثقفی، مکنی به ابواسحاق. وی از سعدویه و
سهل بن عثمان و شاذکونی روایت دارد.
ابوعبداللََّه الغزّال ذکر او آورده و تخریج وی
نکرده، وی را پسری بود بنام ابویعقوب
الحذّاء. او در ...
الثقفی، مکنی به ابواسحاق. وی از سعدویه و
سهل بن عثمان و شاذکونی روایت دارد.
ابوعبداللََّه الغزّال ذکر او آورده و تخریج وی
نکرده، وی را پسری بود بنام ابویعقوب
الحذّاء. او در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم بن مهاجر.
صاحب کتاب کافی درباب آداب زکاةدهنده
روایتی از او نقل کرده است. ابوالحسن عرفی
از وی روایت کند. (تنقیح المقال ج ۱
ص ۱۲۷).
صاحب کتاب کافی درباب آداب زکاةدهنده
روایتی از او نقل کرده است. ابوالحسن عرفی
از وی روایت کند. (تنقیح المقال ج ۱
ص ۱۲۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم تیمی، مکنی
به ابویحیی. محدث است و از اعمش روایت
کند.
به ابویحیی. محدث است و از اعمش روایت
کند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابراهیم خلیل (ع).
مؤلف تاریخ گزیده گوید: ساره (زوجهٔ
ابراهیم) هاجر را با ابراهیم بخشید، ابراهیم را
ازو پسری آمد در هشتادوشش سالگی، او را
اسماعیل نام نهاد، ساره را بدان رشک
خاست، اسماعیل را ختنه کرد ...
مؤلف تاریخ گزیده گوید: ساره (زوجهٔ
ابراهیم) هاجر را با ابراهیم بخشید، ابراهیم را
ازو پسری آمد در هشتادوشش سالگی، او را
اسماعیل نام نهاد، ساره را بدان رشک
خاست، اسماعیل را ختنه کرد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابی الحسن عبادبن
العباس بن عبادبن احمدبن ادریس الطالقانی.
رجوع به صاحب بن عباد شود.
العباس بن عبادبن احمدبن ادریس الطالقانی.
رجوع به صاحب بن عباد شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابی الحسین
عبدالغافربن محمد فارسی نیشابوری. متوفی
۵۰۴ هـ . ق. از معاصرین غزالی. وی پدر امام
عبدالغافر نویسندهٔ ترجمهٔ احوال غزالی (بنقل
از خود او) میباشد. (غزالی نامه تألیف همایی
ص ۲۷۴).
عبدالغافربن محمد فارسی نیشابوری. متوفی
۵۰۴ هـ . ق. از معاصرین غزالی. وی پدر امام
عبدالغافر نویسندهٔ ترجمهٔ احوال غزالی (بنقل
از خود او) میباشد. (غزالی نامه تألیف همایی
ص ۲۷۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابی الحکم، مولی
زبیر. وی کاتب عمربن عبدالعزیز بود.
(عقدالفرید مصحح محمد سعید العریان ج ۴
ص ۲۴۹). رجوع به اسماعیل بن ابی الحکیم
شود.
زبیر. وی کاتب عمربن عبدالعزیز بود.
(عقدالفرید مصحح محمد سعید العریان ج ۴
ص ۲۴۹). رجوع به اسماعیل بن ابی الحکیم
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابی الفتح، مکنی به
ابوالقاسم المقری. از مردم قلعهٔ ایوب باندلس.
ابن بشکوال گوید وی فقیه و از اهل علم و
مقدم در فتوی بود و در حدود سنهٔ ۵۰۰ هـ . ق.
درگذشت. (حلل السندسیة ج ...
ابوالقاسم المقری. از مردم قلعهٔ ایوب باندلس.
ابن بشکوال گوید وی فقیه و از اهل علم و
مقدم در فتوی بود و در حدود سنهٔ ۵۰۰ هـ . ق.
درگذشت. (حلل السندسیة ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابی القاسم بن سوید،
ملقب به ابوالعتاهیة و مکنی به ابواسحاق.
رجوع به ابوالعتاهیه شود.
ملقب به ابوالعتاهیة و مکنی به ابواسحاق.
رجوع به ابوالعتاهیه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) ابن ابی القاسم جعفربن
ناصر الحق (ناصر کبیر) نبیرهٔ دختری ماکان
کاکی، معاصر ابوجعفر حسن بن ابی الحسین
احمد صاحب القلنسوة. وی مازندران را
تحت تصرف آورد، اما هم در آن نزدیکی
مادر ابوجعفر دو نفر ...
ناصر الحق (ناصر کبیر) نبیرهٔ دختری ماکان
کاکی، معاصر ابوجعفر حسن بن ابی الحسین
احمد صاحب القلنسوة. وی مازندران را
تحت تصرف آورد، اما هم در آن نزدیکی
مادر ابوجعفر دو نفر ...