عطاء
عطاء maddesi sözlük listesi
عطاء Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
arz; bahşiş; hibe; ibraz; teberru; yardım
Arapça - Türkçe sözlük
عَطَاء
1. yardım
Anlamı: bağış
2. teberru
Anlamı: bağış
3. hibe
Anlamı: bağışlama, bağış
4. ibraz
Anlamı: ortaya koyma, meydana çıkarma
5. arz
Anlamı: sunma
6. bahşiş
Anlamı: bir hizmet görene hakkından ayrı olarak verilen para
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع اِمص، اِ) عطا. دهش.
(منتهی الارب). دادن بخشش را. (از اقرب
الموارد). رجوع به عطا شود. || آنچه
بخشیده شود. (منتهی الارب). آنچه داده شود.
(از اقرب الموارد). ج، أعطیة و جج، أعطیات.
(منتهی الارب) (اقرب ...
(منتهی الارب). دادن بخشش را. (از اقرب
الموارد). رجوع به عطا شود. || آنچه
بخشیده شود. (منتهی الارب). آنچه داده شود.
(از اقرب الموارد). ج، أعطیة و جج، أعطیات.
(منتهی الارب) (اقرب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (ع مص) عطا نمودن. (از
منتهی الارب). چیزی را به کسی دادن. (از
اقرب الموارد). || ورزیدن جهت اهل و
دادن آنچه خواستهٔ آنها باشد و همدیگر
گرفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). عاطی
الصبی أهله؛ آن ...
منتهی الارب). چیزی را به کسی دادن. (از
اقرب الموارد). || ورزیدن جهت اهل و
دادن آنچه خواستهٔ آنها باشد و همدیگر
گرفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). عاطی
الصبی أهله؛ آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) جدی است جاهلی و
فرزندان او بطنی از بنی مهدی از جذام از
قحطانیه را تشکیل می دهند. و مساکن آنان در
بلقاء دیار شام بوده است. (از الاعلام زرکلی
به نقل از نهایة الارب).
فرزندان او بطنی از بنی مهدی از جذام از
قحطانیه را تشکیل می دهند. و مساکن آنان در
بلقاء دیار شام بوده است. (از الاعلام زرکلی
به نقل از نهایة الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) مشهور به مقنع خراسانی.
شعبده باز مشهور. وی قصار و از اهالی مرو
بود و از راه تناسخ ادعای خدائی کرد و
می گفت ربوبیت از ابومسلم خراسانی به وی
منتقل شده است. جماعتی از مردم نیز به ...
شعبده باز مشهور. وی قصار و از اهالی مرو
بود و از راه تناسخ ادعای خدائی کرد و
می گفت ربوبیت از ابومسلم خراسانی به وی
منتقل شده است. جماعتی از مردم نیز به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابی رباح، مکنی به
ابومحمد. فقیه قرن اول هجری. رجوع به
عطاء (ابن سلم بن...) و ابن ابی رباح شود.
ابومحمد. فقیه قرن اول هجری. رجوع به
عطاء (ابن سلم بن...) و ابن ابی رباح شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابی مروان اسلمی، تابعی
است. رجوع به ابومصعب (عطاء...) شود.
است. رجوع به ابومصعب (عطاء...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابی مسلم بلخی، مکنی
به ابوعثمان یا ابوایوب. از محدثان برگزیدهٔ
بلخ بود و به سال ۱۳۵ هـ . ق. درگذشت. (از
صفة الصفوة ج ۴ ص ۱۲۵).
به ابوعثمان یا ابوایوب. از محدثان برگزیدهٔ
بلخ بود و به سال ۱۳۵ هـ . ق. درگذشت. (از
صفة الصفوة ج ۴ ص ۱۲۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن ابی میمونة. تابعی است.
رجوع به ابومعاذ (عطاء...) شود.
رجوع به ابومعاذ (عطاء...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن احمد مدینی. شاعری
قلیل الشعر است. (از الفهرست ابن الندیم).
قلیل الشعر است. (از الفهرست ابن الندیم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن اسلم بن صفوان، مشهور
به ابن ابی رباح. وی از فقیهان بزرگ قرن اول
هجری بشمار میرفت و از سیاه پوستان بود. به
سال ۲۷ هـ . ق. در جند (در یمن) متولد شد و
در ...
به ابن ابی رباح. وی از فقیهان بزرگ قرن اول
هجری بشمار میرفت و از سیاه پوستان بود. به
سال ۲۷ هـ . ق. در جند (در یمن) متولد شد و
در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن دینار هذلی. از موالی
بنی هذیل. وی مصری بود و حدیث می گفت و
کتابی در تفسیر دارد که آن را از سعیدبن جبیر
روایت کرده است. عطاء به سال ۱۲۶ هـ . ق.
در مصر درگذشت. ...
بنی هذیل. وی مصری بود و حدیث می گفت و
کتابی در تفسیر دارد که آن را از سعیدبن جبیر
روایت کرده است. عطاء به سال ۱۲۶ هـ . ق.
در مصر درگذشت. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن سائب علوی کوفی.
تابعی است. (منتهی الارب). و رجوع به ابوزید
(عطاء...) شود.
تابعی است. (منتهی الارب). و رجوع به ابوزید
(عطاء...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن عبداللََّه. شیخ امام
مالک بن انس بوده است. (از منتهی الارب).
مالک بن انس بوده است. (از منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن مسلم الخفاف. محدث.
رجوع به ابومخلد (عطاء...) شود.
رجوع به ابومخلد (عطاء...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن یسار. تابعی است.
(منتهی الارب). و رجوع به ابومحمد (عطاء...)
شود.
(منتهی الارب). و رجوع به ابومحمد (عطاء...)
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) ابن یعقوب غزنوی. نویسنده
و شاعر به دو زبان عربی و فارسی بود. وی از
اهالی غزنه بود و در لاهور هند مدت ۸ سال به
اسیری سرکرد. هنگامی که سلطان ابراهیم بن
مسعود آنجا را ...
و شاعر به دو زبان عربی و فارسی بود. وی از
اهالی غزنه بود و در لاهور هند مدت ۸ سال به
اسیری سرکرد. هنگامی که سلطان ابراهیم بن
مسعود آنجا را ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
عَطاءٌ
[ʔʼa'tʼaːʔ]
n m
1) ما يُعْطى don m, cadeau m
◊
شُكْرًا عَلى عَطائِكَ — Merci pour le cadeau !
2) عَرْضٌ f offre
◊
لَجْنَةُ العَطاءاتِ — comité d'appel d'offres
3) ثَمَنٌ f proposition
◊
قَدَّمَ عَطاءً للمَشْروعِ — Il a fait une proposition pour l'achat de l'entreprise.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
عَطَاءٌ
мн. أَعْطِيَةٌ мн. عَطَاءَاتٌ
1) предоставление; дарение; дар, подарок; подаяние
2) предложение (цены, условий на торгах)
* * *
аа=
pl. = أعطية
1) подарок, дар
2) заявка; предложение (цены)