بصره
بصره maddesi sözlük listesi
بصره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بُ رَ ] (اِ) ماهی صدفی (زرنبات)
وقتی که خشک شده باشد. (دزی ج ۱
ص ۹۱).
وقتی که خشک شده باشد. (دزی ج ۱
ص ۹۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رَ / بِ رَ / بَ صِ رَ ] (اِخ)
قبةالاسلام. خزانةالعرب. رعناء. نام شهری از
عراق عرب. (غیاث). شهری از کشور عراق
در کنار شطالعرب در نزدیکی محمره
(خرم شهر). گویند این لفظ معرب «بس راه»
است. (ناظم الاطباء) ...
قبةالاسلام. خزانةالعرب. رعناء. نام شهری از
عراق عرب. (غیاث). شهری از کشور عراق
در کنار شطالعرب در نزدیکی محمره
(خرم شهر). گویند این لفظ معرب «بس راه»
است. (ناظم الاطباء) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رَ ] (اِخ) شهری است در اقصای
مغرب نزدیک سوس که ویرانه است. (از
معجم البلدان). و ابوعبید بکری گوید آنرا
بصرة الکتان و الحمراء نیز میگفتند. ابن حوقل
آرد: مردم آنرا بسلامت و خیر و جمال و
طول ...
مغرب نزدیک سوس که ویرانه است. (از
معجم البلدان). و ابوعبید بکری گوید آنرا
بصرة الکتان و الحمراء نیز میگفتند. ابن حوقل
آرد: مردم آنرا بسلامت و خیر و جمال و
طول ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) شهری در بلاد موآب است که
بعضی گمان برده اند که همان بصره حوران
باشد که شامل خرابه های بسیار است و محیط
آنها تخمیناً پنج میل و عدد ساکنین آن یکصد
هزار بوده است لیکن نفوس حالیه ...
بعضی گمان برده اند که همان بصره حوران
باشد که شامل خرابه های بسیار است و محیط
آنها تخمیناً پنج میل و عدد ساکنین آن یکصد
هزار بوده است لیکن نفوس حالیه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) (قلعه) این اسم به دو شهر
اطلاق شده است یکی در بلاد ادوم که بنا بقول
ارمیای نبی خراب گردید لکن آن شهری که
فعلاً به بصره مسمی میباشد تخمیناً به دو میلی
جنوب شرقی بحیرةالموت است. ...
اطلاق شده است یکی در بلاد ادوم که بنا بقول
ارمیای نبی خراب گردید لکن آن شهری که
فعلاً به بصره مسمی میباشد تخمیناً به دو میلی
جنوب شرقی بحیرةالموت است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ بَ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان کلاس
بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنهٔ آن
۱۸۹ تن. آب از رودخانهٔ زاب کوچک.
محصول آنجا غلات، توتون، چوب جنگلی.
شغل اهالی آن زراعت و گله داری و
جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنهٔ آن
۱۸۹ تن. آب از رودخانهٔ زاب کوچک.
محصول آنجا غلات، توتون، چوب جنگلی.
شغل اهالی آن زراعت و گله داری و
جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...