خاقان
خاقان maddesi sözlük listesi
خاقان Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
hünkâr; hükümdar
Arapça - Türkçe sözlük
خاقان
1. hünkâr
Anlamı: osmanlılarda yalnız padişahlar için kullanılan bir unvan
2. hükümdar
Anlamı: kral, padişah, devlet başkanı
Farsça - Türkçe sözlük
hakan
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
خاقان [مفرد]: ج خواقينُ: لقب للملك عند التُّرك والتَّتر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) لقب پادشاه ترکان و پادشاه چین.
(شرفنامهٔ منیری). پادشاه بزرگ از لغات
ترکی است و در قدیم لقب پادشاهان چین و
ترکستان بوده و حالا بر هر پادشاه اطلاق
کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). پادشاه بزرگ
ترک و آن اصلش خان ...
(شرفنامهٔ منیری). پادشاه بزرگ از لغات
ترکی است و در قدیم لقب پادشاهان چین و
ترکستان بوده و حالا بر هر پادشاه اطلاق
کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). پادشاه بزرگ
ترک و آن اصلش خان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن المؤمل بن خاقان. یکی از
خطباء بوده است. (البیان و التبیین ج ۱ ص
۲۷۹).
خطباء بوده است. (البیان و التبیین ج ۱ ص
۲۷۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن صبیح. یکی از راویان است
و در عقدالفرید از او داستانی منقول است.
(عقدالفرید ج ۷ ص ۱۹۶).
و در عقدالفرید از او داستانی منقول است.
(عقدالفرید ج ۷ ص ۱۹۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) عبداللََّه بن عبداللََّه بن عبداللََّه بن
الاهتم از خطباء بوده است. (البیان و التبیین
ج ۱ ص ۲۷۹ چ ۲ حسن مندوبی).
الاهتم از خطباء بوده است. (البیان و التبیین
ج ۱ ص ۲۷۹ چ ۲ حسن مندوبی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) تخلص فتحعلیشاه قاجار بوده
است و بیت زیر از جمله اشعاری است که او
برای باغ دلگشا ساخته و در آنجا خود را به
این نام تخلص کرده است:
دلگشایی یار زندان بلاست
هر کجا یار است آنجا دلگشاست.
(قاموس الاعلام ...
است و بیت زیر از جمله اشعاری است که او
برای باغ دلگشا ساخته و در آنجا خود را به
این نام تخلص کرده است:
دلگشایی یار زندان بلاست
هر کجا یار است آنجا دلگشاست.
(قاموس الاعلام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تُر - معر. ] (اِ.) لقبی برای پادشاهان چین و ترکستان . ج . خواقین .
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
خاقان: مَلِك، حاكِم، سَيّد
king, monarch; emperor; (over)lord, sovereign, supreme ruler