ترخان
ترخان maddesi sözlük listesi
ترخان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِ) شخصی که پادشاهان قلم
تکلیف از او بردارند و هر تقصیر و گناهی که
کند مؤاخذه نکنند. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ
رشیدی) (از غیاث اللغات). لقبی است از
القاب که سلاطین ترکستان ...
تکلیف از او بردارند و هر تقصیر و گناهی که
کند مؤاخذه نکنند. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ
رشیدی) (از غیاث اللغات). لقبی است از
القاب که سلاطین ترکستان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِخ) لقب معلم ثانی ابونصر
فارابی. (انجمن آرا) (آنندراج). لقب ابونصر
فارابی. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات). نام
پدر حکیم بزرگوار ابونصر فارابی. (ناظم
الاطباء). نام ابونصر فاریابی.
(برهان) (فرهنگ جهانگیری).
فارابی. (انجمن آرا) (آنندراج). لقب ابونصر
فارابی. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات). نام
پدر حکیم بزرگوار ابونصر فارابی. (ناظم
الاطباء). نام ابونصر فاریابی.
(برهان) (فرهنگ جهانگیری).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِخ) ناحیتی در اقلیم هفتم.
خواندمیر آرد: الاقلیم السابع. این
اقلیم که به قمر منسوب است و... از آنجا ببلاد
یأجوج و مأجوج گذرد پس بر بلاد کیماک و
شمال بلاد خلج و جنوب بلدان ترخان
گذرد... (حبیب ...
خواندمیر آرد: الاقلیم السابع. این
اقلیم که به قمر منسوب است و... از آنجا ببلاد
یأجوج و مأجوج گذرد پس بر بلاد کیماک و
شمال بلاد خلج و جنوب بلدان ترخان
گذرد... (حبیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِخ) (امیر...) از امرای دورهٔ
مغول و معاصر شاهرخ و سلطان ابوسعید.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۴ ص ۶۱۸ و
ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۱۴۱ شود.
مغول و معاصر شاهرخ و سلطان ابوسعید.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج ۴ ص ۶۱۸ و
ذیل جامع التواریخ رشیدی ص ۱۴۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِخ) خدیجه سلطان. از زنان
سلطان ابراهیم خان و مادر سلطان محمدخان
چهارم بود. بنای «یکی جامع MMM ینی
جامع یعنی جامع نو» و کتابخانه و مدرسه و
سایر مؤسسات مربوط بدان جامع بدست او
اتمام پذیرفت. وی ...
سلطان ابراهیم خان و مادر سلطان محمدخان
چهارم بود. بنای «یکی جامع MMM ینی
جامع یعنی جامع نو» و کتابخانه و مدرسه و
سایر مؤسسات مربوط بدان جامع بدست او
اتمام پذیرفت. وی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(تَ) [ تر - مغ . ] (اِ.)لقبی برای شاهزادگان ترک و مغول که از پرداخت باج و مالیات
معاف بودند و هرگاه که می خواستند بدون اجازه به حضور سلطان می رفتند.
معاف بودند و هرگاه که می خواستند بدون اجازه به حضور سلطان می رفتند.