تن
تن maddesi sözlük listesi
تن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
beden; vücut
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (اِ) بدن. (برهان) (فرهنگ فارسی
معین) (انجمن آرا). جثه و اندام. (آنندراج).
بدن و توش و جسد و اندام و قد و قامت.
(ناظم الاطباء). اوستا، تنو
(جسم، بدن).
پهلوی، تن
. هندی باستان، تنو
. افغانی،
تن
. شغنی، تنا
. ...
معین) (انجمن آرا). جثه و اندام. (آنندراج).
بدن و توش و جسد و اندام و قد و قامت.
(ناظم الاطباء). اوستا، تنو
(جسم، بدن).
پهلوی، تن
. هندی باستان، تنو
. افغانی،
تن
. شغنی، تنا
. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (نف) ریشهٔ اسم فاعل در بعض
کلمات مرکب به معنی تننده آید: تارتن.
کارتن. (فرهنگ فارسی معین):
من ندیدم گنده پیری این چنین
مرگ ریس و شرباف و مکرتن.
ناصرخسرو (دیوان ص ۳۳۳).
تن چرای گور خواهد شد بتن ...
کلمات مرکب به معنی تننده آید: تارتن.
کارتن. (فرهنگ فارسی معین):
من ندیدم گنده پیری این چنین
مرگ ریس و شرباف و مکرتن.
ناصرخسرو (دیوان ص ۳۳۳).
تن چرای گور خواهد شد بتن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ ] (پسوند) یکی از علامات مصدر
فارسی است که به ریشهٔ دستوری پیوندد...
(از فرهنگ فارسی معین).
فارسی است که به ریشهٔ دستوری پیوندد...
(از فرهنگ فارسی معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تُ ] (اِ)... تون و کورهٔ حمام. (ناظم
الاطباء). رجوع به تون و گلخن شود.
|| کورهٔ شیشه گری. (ناظم الاطباء).
|| گل زردی که در رنگ آمیزی استعمال
کنند. (ناظم الاطباء).
الاطباء). رجوع به تون و گلخن شود.
|| کورهٔ شیشه گری. (ناظم الاطباء).
|| گل زردی که در رنگ آمیزی استعمال
کنند. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تُ ] (فرانسوی، اِ)
مقیاس وزن که
معادل ۱۰۰۰ کیلوگرم یا ۲۴/ ۲۲۹۱ پوند
انگلیسی است. (از فرهنگ فارسی معین).
مقیاس وزن که
معادل ۱۰۰۰ کیلوگرم یا ۲۴/ ۲۲۹۱ پوند
انگلیسی است. (از فرهنگ فارسی معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تُ ] (فرانسوی، اِ)
درجهٔ بلندی و
پستی صدا و آواز، مایه. (از فرهنگ فارسی
معین).
درجهٔ بلندی و
پستی صدا و آواز، مایه. (از فرهنگ فارسی
معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تُ ] (اِ)
یک نوعی ماهی که خشک آن
را برای تریاق زهر مار بکار برند. (ناظم
الاطباء). ماهی بزرگی است که در دریای
مظلم و در دریای شام بهم می رسد و
نمک سود می نمایند و خوردن ...
یک نوعی ماهی که خشک آن
را برای تریاق زهر مار بکار برند. (ناظم
الاطباء). ماهی بزرگی است که در دریای
مظلم و در دریای شام بهم می رسد و
نمک سود می نمایند و خوردن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ن ن ] (ع اِ) همتا و حریف و همزاد. ج،
اتنان. یقال: فلان تن فلان، و هماتنان. (منتهی
الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). همزاد. (مهذب الاسماء).
|| مثال. (ذیل اقرب الموارد).
...
اتنان. یقال: فلان تن فلان، و هماتنان. (منتهی
الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از
اقرب الموارد). همزاد. (مهذب الاسماء).
|| مثال. (ذیل اقرب الموارد).
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ن ن ] (اِخ)
پادشاه صیدا که در نبرد
با اردشیر سوم تسلیم شد و بدستور اردشیر
پس از تسلیم مردم صیدا به قتل رسید. و
رجوع به تاریخ ایران باستان ج ۲ ص ۱۱۶۷ و
۱۱۷۱ شود.
پادشاه صیدا که در نبرد
با اردشیر سوم تسلیم شد و بدستور اردشیر
پس از تسلیم مردم صیدا به قتل رسید. و
رجوع به تاریخ ایران باستان ج ۲ ص ۱۱۶۷ و
۱۱۷۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تِ ] (اِخ) هیپولیت
... فیلسوف و
مورخ و منقد فرانسوی (۱۸۲۸-۱۸۹۳م.) است. وی کوشیده است که آثار هنری و ادبی
را مانند وقایع تاریخی با سه عامل نژاد و
مکان و زمان تشریح کند و به ...
... فیلسوف و
مورخ و منقد فرانسوی (۱۸۲۸-۱۸۹۳م.) است. وی کوشیده است که آثار هنری و ادبی
را مانند وقایع تاریخی با سه عامل نژاد و
مکان و زمان تشریح کند و به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) [ فر. ] (اِ.) درجة بلندی و کوتاهی صدا و آوازها، صدا، صوت ، پرده (فره ).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) [ فر. ] (اِ.) 1 - گوشت ماهی که به صورت فشرده کنسرو شود. 2 - نوعی ماهی .
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
تَنَّ
нар. : تنّك تأكل (ж. تَنِّك تأكلى) ты всё ешь и ешь; تنّو ماشى (ж. تَنـَّتـْهَا ماشية) он себе идёт и идёт
II
تُنٌّ
тунец (рыба)