Rahî - رخی
Rahî - رخی maddesi sözlük listesi
رخی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ خی ی ] (ع ص) رجل رخی؛ مرد
فراخ زیست. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
(از آنندراج).
- رخی البال؛ آنکه در نعمت و فراخی و
آسایش و فراخی زندگانی است. (از ناظم
الاطباء). واسع الحال. ...
فراخ زیست. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
(از آنندراج).
- رخی البال؛ آنکه در نعمت و فراخی و
آسایش و فراخی زندگانی است. (از ناظم
الاطباء). واسع الحال. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُخْ خی ] (ص نسبی) منسوب است
به رُخّ، و به گمان من همان ریخ معروف در
افواه عوام باشد که ناحیه ای است در نیشابور.
(از انساب سمعانی).
به رُخّ، و به گمان من همان ریخ معروف در
افواه عوام باشد که ناحیه ای است در نیشابور.
(از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُخْ خی ] (اِخ) ابوموسی هارون بن
عبدالصمد... رخی نیشابوری. وی از یحیی بن
یحیی و جز او خبر شنید و ابوحامدبن الشرقی
از او روایت دارد. رُخّی بسال ۲۸۵ هـ . ق.
درگذشت. (از لباب الانساب).
عبدالصمد... رخی نیشابوری. وی از یحیی بن
یحیی و جز او خبر شنید و ابوحامدبن الشرقی
از او روایت دارد. رُخّی بسال ۲۸۵ هـ . ق.
درگذشت. (از لباب الانساب).