ada - ادا
ada - ادا maddesi sözlük listesi
ادا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (از ع، اِ) در تداول فارسی، غمزه.
عشوه. ناز. بشک. خوبی حرکات معشوق.
(غیاث اللغات): خوش ادا. || رمز. اشاره.
(غیاث اللغات):
هرچه در خاطر عاشق گذرد میدانی
خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ...
عشوه. ناز. بشک. خوبی حرکات معشوق.
(غیاث اللغات): خوش ادا. || رمز. اشاره.
(غیاث اللغات):
هرچه در خاطر عاشق گذرد میدانی
خوش ادایاب و ادافهم و ادادان شده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَ ] (اِخ) کنت نشینی در جنوب غربی
ایداهو و نهر سباک آنرا از اوریفون جدا کند.
مساحت آن در حدود ۲۸۰۰ میل مربع و
سکنهٔ آن در حدود ۳۰۰۰ تن است. بزرگترین
شغل اهالی استخراج معادن است ...
ایداهو و نهر سباک آنرا از اوریفون جدا کند.
مساحت آن در حدود ۲۸۰۰ میل مربع و
سکنهٔ آن در حدود ۳۰۰۰ تن است. بزرگترین
شغل اهالی استخراج معادن است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اِ ] (اِخ) جزیره ای واقع در شمال
اسقوجیا بطول ۱۰ هزار گز و عرض ۴ هزار
گز. اراضی آن کوهستانی است و چراگاهها و
چند بندر دارد. (قاموس الاعلام).
اسقوجیا بطول ۱۰ هزار گز و عرض ۴ هزار
گز. اراضی آن کوهستانی است و چراگاهها و
چند بندر دارد. (قاموس الاعلام).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اُ ] (اِخ) از ولاة معاصر اردشیر، از
خانوادهٔ آمادونی، داماد خانوادهٔ سلگونی و
پدرخواندهٔ خسرودخت. دختر خسرو.
اردشیر همهٔ ولاة به استثنای ادا را مطیع خود
ساخت و اُدا در کوه آنی پنهان شد. رجوع به
ایران باستان ص ...
خانوادهٔ آمادونی، داماد خانوادهٔ سلگونی و
پدرخواندهٔ خسرودخت. دختر خسرو.
اردشیر همهٔ ولاة به استثنای ادا را مطیع خود
ساخت و اُدا در کوه آنی پنهان شد. رجوع به
ایران باستان ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ اَدْ دا ] (اِخ) نهریست در لومباردیا که از
کوه امبرالی در قلتلینة خارج شود و بدریاچهٔ
کومو و غیر آن ریزد. طول مجرای آن ۲۴۰
هزار گز و معدل عرض آن از ۶۰ تا ۷۰ گز
است و در ...
کوه امبرالی در قلتلینة خارج شود و بدریاچهٔ
کومو و غیر آن ریزد. طول مجرای آن ۲۴۰
هزار گز و معدل عرض آن از ۶۰ تا ۷۰ گز
است و در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( اَ) [ ع . اداء ] 1 - (مص م .) به جا آوردن ، پرداختن دینی که بر شخص فرض و لازم
است . 2 - (اِ.) ناز، کرشمه . 3 - رمز، اشاره . 4 - (عا.) حرکات مسخره و بیهوده . 5
- تقلید.
است . 2 - (اِ.) ناز، کرشمه . 3 - رمز، اشاره . 4 - (عا.) حرکات مسخره و بیهوده . 5
- تقلید.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
qılım(izah: qılış qılıq qılıt yapış edim ediş edik edit eyləmə görmə görüm görük yeritiş yeritit yeritik ifa)
ada - ادا diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler