tari - تاری
tari - تاری maddesi sözlük listesi
تاری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) مخفف تاریک. (غیاث اللغات)
(آنندراج). تیره و تاریک. (برهان) (شرفنامهٔ
منیری). تاریک. (جهانگیری). تیره و تار.
(انجمن آرا). تار. تاران. تارین. تارون. تاره.
(فرهنگ رشیدی). ظلمانی. مظلم. بی روشنی.
سیاه. داج. ظلام. مدلهم. کسیف :
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه ...
(آنندراج). تیره و تاریک. (برهان) (شرفنامهٔ
منیری). تاریک. (جهانگیری). تیره و تار.
(انجمن آرا). تار. تاران. تارین. تارون. تاره.
(فرهنگ رشیدی). ظلمانی. مظلم. بی روشنی.
سیاه. داج. ظلام. مدلهم. کسیف :
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص نسبی، اِ) منسوب است به تار
(درخت). آبی باشد که از درخت تار حاصل
کنند و آن شربتی باشد که نشأهٔ باده در سر
آورد. (از جهانگیری). آبی باشد که از درخت
تار حاصل شود و مانند شراب نشأه دهد.
(برهان) (آنندراج). ...
(درخت). آبی باشد که از درخت تار حاصل
کنند و آن شربتی باشد که نشأهٔ باده در سر
آورد. (از جهانگیری). آبی باشد که از درخت
تار حاصل شود و مانند شراب نشأه دهد.
(برهان) (آنندراج). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) بیرونی در تحقیق ماللهند آرد: در
بلاد جنوبی هند درخت بلند و استواریست
مانند درخت خرما و نارگیل که میوه اش
خوردنی است و طول برگهایش به ذراعی
رسد و عرض آنها به اندازهٔ ثلث انگشت و
بهم پیوسته است ...
بلاد جنوبی هند درخت بلند و استواریست
مانند درخت خرما و نارگیل که میوه اش
خوردنی است و طول برگهایش به ذراعی
رسد و عرض آنها به اندازهٔ ثلث انگشت و
بهم پیوسته است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) (ص نسب .) 1 - آبی که از درخت تار حاصل کنند و آن شربتی باشد که نشأة باده در
سر آورد. 2 - درخت تار.
سر آورد. 2 - درخت تار.
tari - تاری diğer yazımlar
Sıradaki maddeler