Teberrâ - تبری
Teberrâ - تبری maddesi sözlük listesi
تبری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ بَ ] (ص نسبی) منسوب به
تبرستان. (انجمن آرا) (آنندراج). صورت
فارسی «طبری» که بعض نویسندگان بکار
برده اند.
- بنفشهٔ تبری، بنفشهٔ طبری.
انجمن آرا و آنندراج شعری از منجیک بشاهد
«بنفشهٔ تبری» ...
تبرستان. (انجمن آرا) (آنندراج). صورت
فارسی «طبری» که بعض نویسندگان بکار
برده اند.
- بنفشهٔ تبری، بنفشهٔ طبری.
انجمن آرا و آنندراج شعری از منجیک بشاهد
«بنفشهٔ تبری» ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ بَ رْ ری ] (ع مص) متعرض
احسان کسی شدن. (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از ناظم
الاطباء). || بیزاری. (ناظم الاطباء). بیزار
شدن و دوری کردن. مثال: تبری شما را ...
احسان کسی شدن. (از منتهی الارب) (از
اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از ناظم
الاطباء). || بیزاری. (ناظم الاطباء). بیزار
شدن و دوری کردن. مثال: تبری شما را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تَ بَ ] (اِخ) امیر، نام مردی از اهل
پازوار قریب به شهر بارفروش که او را
شیخ العجم خوانده اند. به وزنی خاص اشعار
بزبان دری مازندری گفته دیوانش حاضر و به
تبری مشهور است. (انجمن آرا) (آنندراج).
امیر پازواری ...
پازوار قریب به شهر بارفروش که او را
شیخ العجم خوانده اند. به وزنی خاص اشعار
بزبان دری مازندری گفته دیوانش حاضر و به
تبری مشهور است. (انجمن آرا) (آنندراج).
امیر پازواری ...