rih - ریخ
rih - ریخ maddesi sözlük listesi
ریخ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) فضله (انسان و حیوان) که آبکی
باشد. سرگین. غایط. (فرهنگ فارسی معین).
فضلهٔ انسان و دیگر حیوانات که روان و بطور
اسهال دفع شود. (از یادداشت مؤلف) (ناظم
الاطباء) (از برهان). فضلهٔ ریق صاحب
اسهال. (از انجمن آرا) (آنندراج). نجاست.
(زمخشری). ...
باشد. سرگین. غایط. (فرهنگ فارسی معین).
فضلهٔ انسان و دیگر حیوانات که روان و بطور
اسهال دفع شود. (از یادداشت مؤلف) (ناظم
الاطباء) (از برهان). فضلهٔ ریق صاحب
اسهال. (از انجمن آرا) (آنندراج). نجاست.
(زمخشری). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ع مص) سست و فروهشته
گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از
اقرب الموارد). || فراخ و گشاده گردیدن
میان هر دو ران چندان که با هم نپیوندد. (از
اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج).
گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از
اقرب الموارد). || فراخ و گشاده گردیدن
میان هر دو ران چندان که با هم نپیوندد. (از
اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ع اِ) دوری و گشادگی مابین دو
ران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
(آنندراج).
ران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
(آنندراج).