Giz - گز
Giz - گز maddesi sözlük listesi
گز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) درختی باشد که بیشتر در
کنارهای آب و رودخانه روید و آن را به
عربی طرفا خوانند و بارش که ثمرةالطرفا
باشد امراض چشم و زهر رتیلا را نافع است.
(برهان) (جهانگیری). و به هندی چهاو گویند.
(آنندراج) (غیاث). ...
کنارهای آب و رودخانه روید و آن را به
عربی طرفا خوانند و بارش که ثمرةالطرفا
باشد امراض چشم و زهر رتیلا را نافع است.
(برهان) (جهانگیری). و به هندی چهاو گویند.
(آنندراج) (غیاث). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) ظاهراً نام پارچه ای است و از
اشعار زیر چنین استنباط میشود:
چو گز به چوب درآید به معرض کرباس
قیاس کار ز استاد گیر یا مزدور.
نظام قاری (دیوان ص ۳۳).
فکنده تیر خصومت در آن میانه ...
اشعار زیر چنین استنباط میشود:
چو گز به چوب درآید به معرض کرباس
قیاس کار ز استاد گیر یا مزدور.
نظام قاری (دیوان ص ۳۳).
فکنده تیر خصومت در آن میانه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) از جملهٔ حلویات است :
گز را ز جملهٔ حلویات از چه رو
چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست.
میرزا اشتها.
گز را ز جملهٔ حلویات از چه رو
چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست.
میرزا اشتها.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) نوعی تیر بی پر و پیکان که دو
سر آن باریک و میان آن گنده میباشد و بدان
بازی کنند. (برهان) (غیاث). و بدان بازی کنند
و این قسم تیراندازی را گزاندازی گویند.
(آنندراج). معراض. تیر بی پر. ...
سر آن باریک و میان آن گنده میباشد و بدان
بازی کنند. (برهان) (غیاث). و بدان بازی کنند
و این قسم تیراندازی را گزاندازی گویند.
(آنندراج). معراض. تیر بی پر. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (نف) گزنده. (برهان) (آنندراج). و
غالباً با کلمهٔ دیگر مرکب شود:
بدو گفت کای بدتر از مار گز
بمیدان که پوشد زره زیر خز.فردوسی.
من شسته بنظاره و انگشت همی گز
و آب مژه بگشاده و غلطان شده چون گوز.
سوزنی.
غالباً با کلمهٔ دیگر مرکب شود:
بدو گفت کای بدتر از مار گز
بمیدان که پوشد زره زیر خز.فردوسی.
من شسته بنظاره و انگشت همی گز
و آب مژه بگشاده و غلطان شده چون گوز.
سوزنی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گِ / گَ ] (اِ) دندان که به عربی سن
میگویند. (برهان). مخفف گاز است که دندان
باشد. (آنندراج). بخاطر میرسد که بفتح باشد
مخفف «گاز». (رشیدی).
میگویند. (برهان). مخفف گاز است که دندان
باشد. (آنندراج). بخاطر میرسد که بفتح باشد
مخفف «گاز». (رشیدی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِ) کردی قز (مقیاس طول، اندازه)
معادل ذرع و هر گز ۱۶ گره است. امروزه گز
را معادل «متر» اروپاییان گیرند. (حاشیهٔ
برهان چ معین). پیمانه ای از چوب یا از آهن
که بدان جامه و قالی و پلاس ...
معادل ذرع و هر گز ۱۶ گره است. امروزه گز
را معادل «متر» اروپاییان گیرند. (حاشیهٔ
برهان چ معین). پیمانه ای از چوب یا از آهن
که بدان جامه و قالی و پلاس ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (ص) گس :
چند پختی تلخ و شور و تیز و گز
هم یکی بار امتحان شیرین بپز.مولوی.
چند پختی تلخ و شور و تیز و گز
هم یکی بار امتحان شیرین بپز.مولوی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (ترکی، اِ) این لغت ترکی است و به
معنی چشم است :
و آن یکی کز ترک بد گفت ای گزم
من نمی خواهم عنب خواهم
اوزم.مولوی.
معنی چشم است :
و آن یکی کز ترک بد گفت ای گزم
من نمی خواهم عنب خواهم
اوزم.مولوی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان سیرک
بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در
۱۲۰۰۰۰گزی جنوب میناب، سر را مالرو
جاسک به میناب. هوای آن گرم و دارای ۲۵۰
تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود
و محصول آن خرما ...
بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در
۱۲۰۰۰۰گزی جنوب میناب، سر را مالرو
جاسک به میناب. هوای آن گرم و دارای ۲۵۰
تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود
و محصول آن خرما ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
نهارجانات بخش حومهٔ شهرستان بیرجند،
واقع در ۵۰ هزارگزی جنوب خاوری بیرجند.
هوای آن معتدل و دارای ۲۷۶ تن سکنه است.
آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن
غلات و میوه و ...
نهارجانات بخش حومهٔ شهرستان بیرجند،
واقع در ۵۰ هزارگزی جنوب خاوری بیرجند.
هوای آن معتدل و دارای ۲۷۶ تن سکنه است.
آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن
غلات و میوه و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) قصبه ای از دهستان انزان،
بخش بندرگز شهرستان گرگان، واقع در
۳۵۰۰گزی جنوب بندرگز سر سه راهی بندر
گز و گرگان و بهشهر. هوای آن معتدل مرطوب
و دارای ۳۸۶۰ تن سکنه است. آب آنجا از
چشمه سار محلی ...
بخش بندرگز شهرستان گرگان، واقع در
۳۵۰۰گزی جنوب بندرگز سر سه راهی بندر
گز و گرگان و بهشهر. هوای آن معتدل مرطوب
و دارای ۳۸۶۰ تن سکنه است. آب آنجا از
چشمه سار محلی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~ .) (اِ.) 1 - درختچه ای زینتی از تیرة گزها با برگ های ریز و به هم فشرده که
دارای گل های منظم و صورتی یا سفید رنگ است . از ساقة آن ماده ای شیرین و مطبوع به
نام گزانگبین خارج می شود. 2 - نوعی شیرینی که آن را با شیرابة گیاه گز درست می
کنند.
دارای گل های منظم و صورتی یا سفید رنگ است . از ساقة آن ماده ای شیرین و مطبوع به
نام گزانگبین خارج می شود. 2 - نوعی شیرینی که آن را با شیرابة گیاه گز درست می
کنند.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(گَ) (اِ.) واحد طول که در قدیم معادل 24 انگشت بود. ؛ ~نکرده پاره کردن کنایه از:
کاری را نسنجیده و از روی بی فکر کردن .
کاری را نسنجیده و از روی بی فکر کردن .
Giz - گز diğer yazımlar
Sıradaki maddeler
Latin göre sıradaki maddeler