جامع
جامع maddesi sözlük listesi
جامع Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
cami; câmi; dizgici; koleksiyoncu; mescit; tümel; yazar
Arapça - Türkçe sözlük
جامِع
1. tümel
Anlamı: belli bir sınıfa bağlı bireylerin hepsi
2. dizgici
Anlamı: basım evinde dizgi işiyle uğraşan kimse
3. koleksiyoncu
Anlamı: koleksiyon yapmaya meraklı kimse
4. mescit
Anlamı: cami
5. cami
Anlamı: müslümanların namaz kılmak için toplandıkları yer
6. yazar
Anlamı: kitap yazan kimse
7. câmi
Anlamı: toplayan, bir araya getiren, içine alan
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
جامعَ يجامع، جماعًا ومُجامَعةً، فهو مُجامِع، والمفعول مُجامَع
• جامع الرَّجُلُ امرأتَه: وطئها، باضعها، باشرها "{لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تُجامِعُوهُنَّ} [ق]".
• جامعه على الأمر: اجتمع معه عليه "جامعه على تفاصيل نظريته العلميَّة".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
جامِع [مفرد]: ج جامعون وجَوَامعُ (لغير العاقل)، مؤ جامعة، ج مؤ جامعات وجَوَامعُ:
1- اسم فاعل من جمَعَ.
2- مسجد يُصَلِّي فيه المسلمون ويُطلق بصفة خاصَّة على المسجد الذي تُصلّى فيه الجُمعة "الجامع الأزهر".
• الجامعُ: اسم من أسماء اللهِ الحُسْنى، ومعناه: الذي جمع الفضائل وحوى المكارم والمآثر، جامع الخلق في موقف القيامة، جامع أجزاء المخلوقات عند الحشر والنشر بعد تفرّقها.
• الكلامُ الجامعُ: ما قلَّت ألفاظُه وكثُرت معانيه.
• تعريف جامع: (سف) شامل جميع المفردات "تعريف جامع مانع"| كتاب جامِع: شامل.
• أمرٌ جامعٌ: له خطرٌ يجتمع النَّاسُ لأجله "{وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ}".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (ع ص) نعت فاعلی از جَمع.
گردآرنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
فراهم آورنده. (از اقرب الموارد) (دهار).
گردکننده. (مهذب الاسماء):
ای زر توئی آنکه جامع لذاتی
محبوب جهانیان به هر اوقاتی.
جمال پلدین قزوینی (از تاریخ گزیده).
گردآرنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
فراهم آورنده. (از اقرب الموارد) (دهار).
گردکننده. (مهذب الاسماء):
ای زر توئی آنکه جامع لذاتی
محبوب جهانیان به هر اوقاتی.
جمال پلدین قزوینی (از تاریخ گزیده).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) لقب نوح بن ابراهیم مروزی
است. (منتهی الارب). سمعانی چنین آرد:
لقب ابوعصمت مروزی است گویند که چون
او نخستین کسی بود که فقه ابوحنیفه را در
مرو گرد آورد به جامع ملقب شد. دیگری گفته
که ...
است. (منتهی الارب). سمعانی چنین آرد:
لقب ابوعصمت مروزی است گویند که چون
او نخستین کسی بود که فقه ابوحنیفه را در
مرو گرد آورد به جامع ملقب شد. دیگری گفته
که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) فراش. یکی از نزدیکان
آلب ارسلان است. وی کوتوال را که قصد
حمله به سلطان داشت با میخکوبی بکشت.
(تاریخ گزیده ص ۴۴۲).
آلب ارسلان است. وی کوتوال را که قصد
حمله به سلطان داشت با میخکوبی بکشت.
(تاریخ گزیده ص ۴۴۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) از دهات غوطه است و
گروهی از بنی امیه از جمله ولیدبن تمام بن
ولیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم در آنجا
سکونت داشتند. (معجم البلدان). و جامع
الجار نیز همین جامع ...
گروهی از بنی امیه از جمله ولیدبن تمام بن
ولیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم در آنجا
سکونت داشتند. (معجم البلدان). و جامع
الجار نیز همین جامع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن ابراهیم ملقب به سکری.
و مکنی به ابی القاسم البصری، محدث است.
وی پس از سال ۳۰۰ هـ .ق . درگذشت. ابن
یونس گوید: جامع بن ابراهیم بن محمدبن
جامع مکنی به ابی القاسم وی مهاجرت ...
و مکنی به ابی القاسم البصری، محدث است.
وی پس از سال ۳۰۰ هـ .ق . درگذشت. ابن
یونس گوید: جامع بن ابراهیم بن محمدبن
جامع مکنی به ابی القاسم وی مهاجرت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن ابی راشد کاهلی کوفی و
ثقه است. (المعرب مصحح احمدمحمد شاکر
ص ۳۵۲ و ذیل همان صفحه).
ثقه است. (المعرب مصحح احمدمحمد شاکر
ص ۳۵۲ و ذیل همان صفحه).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن سوادة، محدث است.
دارقطنی او را ضعیف دانسته است. (از لسان
المیزان).
دارقطنی او را ضعیف دانسته است. (از لسان
المیزان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن شداد ملقب به ابی صخرة
تابعی است. رجوع به ابوصخره در همین
لغت نامه شود.
تابعی است. رجوع به ابوصخره در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن صَبیح از روات است.
عبدالغنی ابن سعید او را در زمرهٔ مشتبهان
آورده گوید: وی ضعیف است. (از لسان
المیزان).
عبدالغنی ابن سعید او را در زمرهٔ مشتبهان
آورده گوید: وی ضعیف است. (از لسان
المیزان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن طولون. مسجد معروفی
<۵۳۰۶۴۰۰۵۰۱۷۳۸۱۰۱>...
است در مصر که امیر ابوالعباس احمدبن
طولون آن را بنا کرده و صد و بیست هزار
دینار صرف بناء آن شد.
یاقوت حموی در سبب بنای این جامع از
قضاعی آرد: مردم مصر ...
<۵۳۰۶۴۰۰۵۰۱۷۳۸۱۰۱>...
است در مصر که امیر ابوالعباس احمدبن
طولون آن را بنا کرده و صد و بیست هزار
دینار صرف بناء آن شد.
یاقوت حموی در سبب بنای این جامع از
قضاعی آرد: مردم مصر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن علی بن الحسن بیهقی.
مکنی به ابوعلی از محدثین است. صاحب
دیوان بیهق دربارهٔ وی چنین آرد: او را مولد
ده ششتمد بوده است و از بزرگان بسیار او را
احادیث نبوی استماع بود و در نیشابور ...
مکنی به ابوعلی از محدثین است. صاحب
دیوان بیهق دربارهٔ وی چنین آرد: او را مولد
ده ششتمد بوده است و از بزرگان بسیار او را
احادیث نبوی استماع بود و در نیشابور ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن القاسم. محدث است. او
از عبداللََّه بن محمدبن عمروبن الجراح و
محمدبن سهل العطار از وی روایت کند.
دارقطنی سند او را ضعیف دانسته است. (از
لسان المیزان).
از عبداللََّه بن محمدبن عمروبن الجراح و
محمدبن سهل العطار از وی روایت کند.
دارقطنی سند او را ضعیف دانسته است. (از
لسان المیزان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) (...ابن المطلب). مسجد
جامعی است در بغداد. رجوع به حاشیهٔ
شدالازار مصحح مرحوم قزوینی ص ۳۱۱
شود.
جامعی است در بغداد. رجوع به حاشیهٔ
شدالازار مصحح مرحوم قزوینی ص ۳۱۱
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مِ ] (اِخ) ابن مکی. یکی از
خوانندگان مشهور دورهٔ رشید است. وی تمام
دستگاهها و مقامها را بخوبی میدانست و
آوازی نیک و رسا داشت: او دربارهٔ خویشتن
گفت: «اگر علاقه بقمار و سگ مرا مشغول
نمیداشت هرآینه خوانندگان ...
خوانندگان مشهور دورهٔ رشید است. وی تمام
دستگاهها و مقامها را بخوبی میدانست و
آوازی نیک و رسا داشت: او دربارهٔ خویشتن
گفت: «اگر علاقه بقمار و سگ مرا مشغول
نمیداشت هرآینه خوانندگان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) جمع کننده ، گرد - آورنده . 2 - (ص .) تمام ، کامل . 3 -
(اِ.) مسجدی که در آن نماز جمعه گزارند.
(اِ.) مسجدی که در آن نماز جمعه گزارند.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
جامِعٌ
['ʒaːmiʔʼ]
n m
مَسجدٌ f mosquée
◊
جامِعُ الأَزْهَر — la mosquée de El-Azhar
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
جامَعَ (المَرْأةَ)
to have sexual intercourse with, make love to, copulate with, go to bed with, sleep with
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
جامِع: شامِل
comprehensive, inclusive, all-inclusive, well-rounded, exhaustive, extensive, expansive, broad, thorough, large-scale, massive, universal, sweeping, general, generic
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
جَامَعَ
п. III
1) соеденяться
2) совершать половой акт
II
جَامِعٌ
1
1.
1) собирающий
2) полный, всеобъемлющий; содержательный (о речи)
3) объеденяющий, соеденяющий; . . . لا يجمعهم اىّ جامع بـ они не имеют ничего общего с. . .
4) соборный (о мечети) ; 2.
1) сборщик, монтажник
2) тж. الحروف جامع наборщик
3) составитель; компилятор
III
جَامِعٌ
2 мн. جَوَامِعُ
мечеть; الازهر جامع или ال جامع الازهر мечеть аль-Азхар (в Каире) ال جامع الاموىّ омеййадская мечеть (в Дамаске)
* * *
аи=
pl. = جوامع
1. прич.
2. всеобъемлющий
3. мн. соборная мечеть
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
duży; generalny; generał; główny; kompleksowy; obszerny; ogólny; pełny; pojętny; przestronny; rozległy; szeroki; uniwersalny; walny; wielki; wszechstronny