جزء
جزء maddesi sözlük listesi
جزء Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
aksam; bölüm; bölüntü; cüz; fasıl; hane; hizip; kırıntı; kısım; lime; seksiyon
Arapça - Türkçe sözlük
جُزْء
1. lime
Anlamı: parça, parçalara ayrılmış, yırtık
2. seksiyon
Anlamı: bölüm
3. kısım
Anlamı: parçalara ayrılmış bir şeyin her bölümü
4. hizip
Anlamı: bölük, kısım, klik, parti
5. fasıl
Anlamı: bölüm, kısım
6. kırıntı
Anlamı: bir şeyden ayrılan küçük parça
7. aksam
Anlamı: kısımlar
8. bölüntü
Anlamı: bölünmüş parça
9. hane
Anlamı: bir bütünü oluşturan bölümlerden her biri
10. bölüm
Anlamı: bir bütünü oluşturan parçaların her biri
11. cüz
Anlamı: bir bütünü oluşturan bölümlerden her biri
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
جَزْء [مفرد]: مصدر جزَأَ/ جزَأَ بـ.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
جُزْء [مفرد]: ج أجزاء:
1- قطعة أو قسم من الشَّيء "تهدَّم جزء من الحائط- تقدّم الجزء الرئيسيّ للأسطول"| أجزاء احتياطيَّة: قطع الغيار التي تحُلُّ محلَّ الأجزاء الأصليَّة- جزء كلمة: مقطع لفظيّ- جزءٌ لا يتجزَّأ: غير قابل للانفصال عن أصله.
2- ما يتركَّب الشَّيء منه ومن غيره "معجم من ثلاثة أجزاء- يتكون القرآن الكريم من ثلاثين جزءًا".
3- نصيب، حِصّة "{لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ}".
4- مِثْل ومساوٍ "{وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا}".
5- (سف) جوهر ذو وضع لا يقبل الانقسام لا بحسب الخارج ولا بحسب الوهم أو الفرض العقلي.
• الجُزْء العشريّ: (جب) الجزء الكسريّ من النِّسَب إذا وُضع على صورة كسر عشريّ.
• الجزء الكُلِّي: (كم) اجتماع العناصر التي تؤلِّف المادّة التي يعالجونها.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ زْءْ ] (ع مص) بخش کردن و
پاره پاره نمودن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پاره پاره کردن. (دهار) (ناظم
الاطباء). تقسیم و تجزیه کردن. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || محکم ...
پاره پاره نمودن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پاره پاره کردن. (دهار) (ناظم
الاطباء). تقسیم و تجزیه کردن. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || محکم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (ع اِ) پاره و بخش. (آنندراج) (منتهی الارب) (از کشاف اصطلاحات
الفنون). پاره. (ترجمان القرآن عادل بن علی).
چیزیست که کل متقوم است یعنی بعض.
(دهار). نصیب و پاره ای از شی ء. (از متن
اللغة). ...
الفنون). پاره. (ترجمان القرآن عادل بن علی).
چیزیست که کل متقوم است یعنی بعض.
(دهار). نصیب و پاره ای از شی ء. (از متن
اللغة). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) (رمل...) ریگزاری است
که دو ماه درازی آن است و بین شجر و یبرین
قرار گرفته، و افناء قبایل یمن و معد و عموم
بنوخویلدبن عقیل به آنجا وارد میشوند. گویند
بدین جهت آنرا بدین ...
که دو ماه درازی آن است و بین شجر و یبرین
قرار گرفته، و افناء قبایل یمن و معد و عموم
بنوخویلدبن عقیل به آنجا وارد میشوند. گویند
بدین جهت آنرا بدین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ زْءْ ] (اِخ) (نهر...) بنزدیکی عسکر
مکرم در نواحی خوزستان قرار دارد. (از
معجم البلدان).
مکرم در نواحی خوزستان قرار دارد. (از
معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) نسب وی معلوم نیست
(غیرمنسوب). ابن منده وی را در عداد اهل
شام آورده، و طبرانی از طریق معاویةبن
صالح روایتی نقل کرده که وی خدمت رسول
صلی الله علیه و آله و ...
(غیرمنسوب). ابن منده وی را در عداد اهل
شام آورده، و طبرانی از طریق معاویةبن
صالح روایتی نقل کرده که وی خدمت رسول
صلی الله علیه و آله و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن جزء. از مردم بلاد
باهله است. رجوع به عقدالفرید ج ۶ ص ۸۱
شود.
باهله است. رجوع به عقدالفرید ج ۶ ص ۸۱
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) باهلی. پسر جزءبن جزء
و یکی از مردان بلاد باهله است. رجوع به
عقدالفرید ج ۶ ص ۸۱ شود.
و یکی از مردان بلاد باهله است. رجوع به
عقدالفرید ج ۶ ص ۸۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) سدوسی. همان جرول
سدوسی است. رجوع به جرول و الاصابة فی
تمییزالصحابة شود.
سدوسی است. رجوع به جرول و الاصابة فی
تمییزالصحابة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ زْءْ ] (اِخ) ابن انس سلمی. ابن
ابی عاصم او را ذکر کرده است. وی از روات
بود و از طریق نائل بن مطرف... روایت دارد.
رجوع به الاصابة فی تمییزالصحابة و تاج
العروس شود.
ابی عاصم او را ذکر کرده است. وی از روات
بود و از طریق نائل بن مطرف... روایت دارد.
رجوع به الاصابة فی تمییزالصحابة و تاج
العروس شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن الجدرجان
بن مالک
یمانی. وی از اصحاب و روات بود. و ابن منده
از طریق هاشم بن محمد از وی روایت کند.
رجوع به الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
بن مالک
یمانی. وی از اصحاب و روات بود. و ابن منده
از طریق هاشم بن محمد از وی روایت کند.
رجوع به الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن خالد. وی صاحب
اسب مشهور بنام شحمه است. رجوع به البیان
و التبیین ج ۳ ص ۴۷ شود.
اسب مشهور بنام شحمه است. رجوع به البیان
و التبیین ج ۳ ص ۴۷ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن سهیل سلمی. از
روات بود. در روایتی که ابن عساکر در تاریخ
خود نقل کرده ذکر او آمده است. رجوع به
الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
روات بود. در روایتی که ابن عساکر در تاریخ
خود نقل کرده ذکر او آمده است. رجوع به
الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ زْءْ ] (اِخ) ابن ضرار. یکی از سه
پسر ضرار بود که هر سه تن شاعر بودند،
گویند: وقتی ضرار درگذشت سه پسر
بنامهای: شماخ و مزرد و جزء از خود بجا
گذاشت. مادر آنان که ام اوس نام داشت ...
پسر ضرار بود که هر سه تن شاعر بودند،
گویند: وقتی ضرار درگذشت سه پسر
بنامهای: شماخ و مزرد و جزء از خود بجا
گذاشت. مادر آنان که ام اوس نام داشت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن ضرار غطفانی.
مرزبانی در معجم خود او را از شعرای
مخضرم دانسته و گفته است: او عمربن خطاب
را رثا کرده است. (از الاصابة فی
تمییزالصحابة).
مرزبانی در معجم خود او را از شعرای
مخضرم دانسته و گفته است: او عمربن خطاب
را رثا کرده است. (از الاصابة فی
تمییزالصحابة).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن عباس. از روات بود.
وی همان جرول بن عباس است. رجوع به
جرول بن عباس و الاصابة فی تمییزالصحابة
شود.
وی همان جرول بن عباس است. رجوع به
جرول بن عباس و الاصابة فی تمییزالصحابة
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) عذری. از روات بود. وی
همان جرول عذری است. رجوع به جرول
عذری و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
همان جرول عذری است. رجوع به جرول
عذری و الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ زْءْ ] (اِخ) ابن کعب بن ابی بکربن
کلاب. فرزند وی قیس پدر قبیله ای است. (از
تاج العروس).
کلاب. فرزند وی قیس پدر قبیله ای است. (از
تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن مالک اسدی. وی
پسرعموی حضرمی بن... بود و هر دو شاعر و
از صحابه بودند. رجوع به الاصابة فی
تمییزالصحابة در ذیل حضرمی بن عامربن... و
البیان و التبیین ج ۳ ص ۱۹۰ شود.
پسرعموی حضرمی بن... بود و هر دو شاعر و
از صحابه بودند. رجوع به الاصابة فی
تمییزالصحابة در ذیل حضرمی بن عامربن... و
البیان و التبیین ج ۳ ص ۱۹۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن مالک. همان
جرول بن مالک جحجبی است. وی از روات
بود. رجوع به جرول بن مالک جحجبی و
الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
جرول بن مالک جحجبی است. وی از روات
بود. رجوع به جرول بن مالک جحجبی و
الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ زْءْ ] (اِخ) ابن معاویةبن حصن بن
عبادةبن نزال بن مرةبن عبیدبن مقاعس بن
عمروبن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم
تمیمی سعدی. وی عموی احنف بن قیس بود.
ابوعمر گوید: جزء از طرف عمر عامل اهواز
بود و ...
عبادةبن نزال بن مرةبن عبیدبن مقاعس بن
عمروبن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم
تمیمی سعدی. وی عموی احنف بن قیس بود.
ابوعمر گوید: جزء از طرف عمر عامل اهواز
بود و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(جُ) [ ع . ] (اِ.) بخشی از چیزی ، پاره ای از شی ء مق کل . ج . اجزاء.