جهانداری
جهانداری maddesi sözlük listesi
جهانداری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (حامص مرکب) عمل و
شغل جهاندار. ملکت. سلطنت. پادشاهی.
(شرفنامهٔ منیری). نگهبانی جهان. (حاشیهٔ
برهان). ادارهٔ مملکت بنحوی نیکو. (فرهنگ
فارسی معین):
چون خداوند جهانداری و شاهی بتو داد
گفت من یافتم اینک ز خداوند نظر.فرخی.
در جهانداری بملک و ...
شغل جهاندار. ملکت. سلطنت. پادشاهی.
(شرفنامهٔ منیری). نگهبانی جهان. (حاشیهٔ
برهان). ادارهٔ مملکت بنحوی نیکو. (فرهنگ
فارسی معین):
چون خداوند جهانداری و شاهی بتو داد
گفت من یافتم اینک ز خداوند نظر.فرخی.
در جهانداری بملک و ...