چول
چول maddesi sözlük listesi
چول Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ چَ / چُو ] (ص) خمیده. (فرهنگ
اسدی) (جهانگیری) (اوبهی). خم و خمیده.
(برهان). خمیده و کج. (آنندراج) (انجمن آرا)
(فرهنگ نظام). کج و خم و خمیده. (ناظم
الاطباء). خمیده و کج که چوله هم گویند.
(یادداشت مؤلف):
زلفک چول و ...
اسدی) (جهانگیری) (اوبهی). خم و خمیده.
(برهان). خمیده و کج. (آنندراج) (انجمن آرا)
(فرهنگ نظام). کج و خم و خمیده. (ناظم
الاطباء). خمیده و کج که چوله هم گویند.
(یادداشت مؤلف):
زلفک چول و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) آلت تناسل باشد. (برهان)
(آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام). آلت
تناسل مرد. نره. (ناظم الاطباء) (فرهنگ
فارسی معین). آلت تذکیر بخصوص از بچه ها.
(یادداشت مؤلف):
صد بار بگفتم که کچول تو خوشست
یک بار تو هم بگو که چول ...
(آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام). آلت
تناسل مرد. نره. (ناظم الاطباء) (فرهنگ
فارسی معین). آلت تذکیر بخصوص از بچه ها.
(یادداشت مؤلف):
صد بار بگفتم که کچول تو خوشست
یک بار تو هم بگو که چول ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ترکی، اِ) چل، بمعنی صحرا.
(یادداشت مؤلف). بیابان. (جهانگیری). جای
خالی از آدم را گویند. (برهان). بیابان
ریگ زار و جائی که آدمی در او نباشد و کم
عبور کند. (آنندراج) (انجمن آرا). بیابان.
صحرای خالی از بشر. (ناظم الاطباء)
(فرهنگ فارسی معین). ...
(یادداشت مؤلف). بیابان. (جهانگیری). جای
خالی از آدم را گویند. (برهان). بیابان
ریگ زار و جائی که آدمی در او نباشد و کم
عبور کند. (آنندراج) (انجمن آرا). بیابان.
صحرای خالی از بشر. (ناظم الاطباء)
(فرهنگ فارسی معین). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) در تداول عوام، بورشده. کسی که
در بازی نوبتش گذشته است. (فرهنگ لغات
عامیانه تألیف سیدمحمدعلی جمالزاده).
در بازی نوبتش گذشته است. (فرهنگ لغات
عامیانه تألیف سیدمحمدعلی جمالزاده).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان باوی
بخش مرکزی شهرستان اهواز. ۷۵ تن سکنه
دارد. از چاه مشروب میشود. محصول
عمده اش غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۶).
بخش مرکزی شهرستان اهواز. ۷۵ تن سکنه
دارد. از چاه مشروب میشود. محصول
عمده اش غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۶).