چهره
چهره maddesi sözlük listesi
چهره Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
çehre
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ چِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی
باشد. (برهان). روی. (آنندراج). صورت و
روی آدمی را گویند. (از انجمن آرا). رخ.
روی. صورت. سیما. (ناظم الاطباء). رو.
دیدار. رخسار. عارض. مُحَیََّا. وجه. چهر.
سیما. لقاء. طلعت. (یادداشت مؤلف):
آراسته ...
باشد. (برهان). روی. (آنندراج). صورت و
روی آدمی را گویند. (از انجمن آرا). رخ.
روی. صورت. سیما. (ناظم الاطباء). رو.
دیدار. رخسار. عارض. مُحَیََّا. وجه. چهر.
سیما. لقاء. طلعت. (یادداشت مؤلف):
آراسته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ چُ / چِ رَ / رِ ] (اِ) پسر سادهٔ امرد.
(برهان). غلام و پسر ساده. (آنندراج) (انجمن
آرا) (ناظم الاطباء). نوکر. ملازم. و به این
معنی هندی است. (از برهان). ملازم امرد و
نوکر. (ناظم الاطباء): خواجه نظام ...
(برهان). غلام و پسر ساده. (آنندراج) (انجمن
آرا) (ناظم الاطباء). نوکر. ملازم. و به این
معنی هندی است. (از برهان). ملازم امرد و
نوکر. (ناظم الاطباء): خواجه نظام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ چِ رِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
بابل کنار بخش مرکزی شهرستان شاهی. در
۲۲۵۰۰ گزی جنوب باختری شاهی کنار راه
فرعی بابل به دانه کلا واقع است، ۷۰۰ تن
سکنه دارد، از رودخانهٔ بابل آبیاری میشود.
محصولش برنج، ...
بابل کنار بخش مرکزی شهرستان شاهی. در
۲۲۵۰۰ گزی جنوب باختری شاهی کنار راه
فرعی بابل به دانه کلا واقع است، ۷۰۰ تن
سکنه دارد، از رودخانهٔ بابل آبیاری میشود.
محصولش برنج، ...