داغدار
داغدار maddesi sözlük listesi
داغدار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرکب) دارای داغ. بداغ.
نشان دار. دارای نشان. مسوم. علامت دار.
متسوم. (منتهی الارب). الشیخ المتوسم؛
المتجلی بسمةالشیوخ. (منتهی الارب).
|| داغ بر اندام. صاحب داغ. آنکه
بر تن او داغ نهاده باشند:
هر که زآن گور داغدار ...
نشان دار. دارای نشان. مسوم. علامت دار.
متسوم. (منتهی الارب). الشیخ المتوسم؛
المتجلی بسمةالشیوخ. (منتهی الارب).
|| داغ بر اندام. صاحب داغ. آنکه
بر تن او داغ نهاده باشند:
هر که زآن گور داغدار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان
قره باشلو. واقع در ۸هزارگزی باختر شوسهٔ
عمومی قوچان به دره گز. جلگه و معتدل و
دارای ۳۸۹ سکنه است. آب آنجا از چشمه
است و محصول آنجا غلات و بنشن. شغل
اهالی آنجا زراعت و ...
قره باشلو. واقع در ۸هزارگزی باختر شوسهٔ
عمومی قوچان به دره گز. جلگه و معتدل و
دارای ۳۸۹ سکنه است. آب آنجا از چشمه
است و محصول آنجا غلات و بنشن. شغل
اهالی آنجا زراعت و ...