دیده
دیده maddesi sözlük listesi
دیده Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دی دَ / دِ ] (ن مف) نعت یا صفت مفعولی از مصدر دیدن. مرئی و مشاهده شده. (برهان) (از جهانگیری). رؤیت شده. بمنظور. نگاه کرده شده. مشهود:
بپرداخت و بگشاد راز از نهفت
همه دیده با شهریاران ...
بپرداخت و بگشاد راز از نهفت
همه دیده با شهریاران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دی دَ / دِ ] (اِ) چشم. (برهان) (جهانگیری). قسمتی از چشم که بدان بینند یا جزئی از جهاز بینائی که پلک و مژه از آن مستثناست. (یادداشت مؤلف). ج، دیدگان. صاحب آنندراج گوید
گستاخ، پریشان نظر، دیدارجوی، خونخوار، ...
گستاخ، پریشان نظر، دیدارجوی، خونخوار، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(دِ) 1 - (اِ.) چشم ، عین . ج . دیدگان . 2 - (ص مف .) رؤیت شده ، منظور. 3 - نگاه
، نظر. 4 - مردمک چشم . ؛ ~سپید کردن کنایه از: کور شدن از شدت چشم به راهی .
(?(دیده بان ( ~.) (ص مر.) = دیدبان : 1 - مأموری که بالای دیدگاه ایستد و هرچه از
دور بیند به مافوق خود خبر دهد. 2 - نگاهبان ، قراول .
، نظر. 4 - مردمک چشم . ؛ ~سپید کردن کنایه از: کور شدن از شدت چشم به راهی .
(?(دیده بان ( ~.) (ص مر.) = دیدبان : 1 - مأموری که بالای دیدگاه ایستد و هرچه از
دور بیند به مافوق خود خبر دهد. 2 - نگاهبان ، قراول .